به واسطه اتفاقات این روزها و ماه ها، کنجکاوی و نیازم، مدتیه که درمورد مدیریت، رفتارهای سازمانی و در مجموع سازمان ها کمی میخونم، برداشت میکنم و بد ندونستم که بنویسم و به اشتراک بگذارم برای کسانی که مثل من این روزها درحال مطالعه این موضوعات هستن.
چند ماه پیش امیر درمورد قانونی تحت عنوان قانون درپوش باهام صحبت کرد.
قانون درپوش میگه که: "سازمانِ شما از سطح شما بیشتر رشد نمیکنه." واضح تر بگم، اینکه شما توی سطوح پایینی از مهارت باشید و انتظار داشته باشید که سازمان/استارت آپ یا تیم تون قدمهای فراتر از شما برداره، حرفه ای تر از شما عمل کنه و چابک تر از شما باشه به گفته ی این قانون، تقریبا ناشدنیه.
معروف است که در یکی از جنگهای نادرشاه، پیرمردی جنگاوری عجیبی از خود نشان داد. نادرشاه به او گفت: زمانی که افغانها به ایران یورش آوردند، تو و امثال تو کجا بودید؟ پیرمرد پاسخ داد ما بودیم، اما نادری نداشتیم. منبع
این قانون می تونه تلنگری به شما باشه.
اگر انتظار دارید که تیمتون سر وقت توی محل کار حاضر باشن، پس ساعت تون رو برای اول وقت فردا کوک کنید.
به نظر من این قانون دو بُُعد درونی و بیرونی داره. بعد بیرونی ماجرا همون چیزی بود که بالاتر گفتم و بعد درونی برمیگرده به خود فرد. وقتی شما اون مهارت های کافی رو در خودتون نبینید، احتمالا این اجازه رو به خودتون نمیدین که افرادی با مهارت های بالا استخدام کنید.
حتی با فرض اینکه شما آدم کمال گرایی هستی و حتی با اینکه خودت مهارت های کافی رو نداری تصمیم میگیری که آدمای قوی و کار درستی رو به سازمان اضافه کنی.
اینجا احتمالا شما تبدیل به همون مدیری میشی که کارمندش توی مصاحبه بعدیش میگه: بخاطر حرفه ای نبودن تیم و سازمان تصمیم گرفتم که استعفا بدم و حالا دنبال یه جای بهتر میگردم.
میبینید! اینجا ابتدای دومینو هست! شما مجبور میشید که با نیروهای ضعیف تر کارتون رو شروع کنید. نیروی های ضعیفی که دونه های بعدی دومینو رو برای شما میچینن؛ کار کند پیش میره، نظم توی سازمان یا استارت آپتون تبدیل به یک شوخی میشه و نهایتا باید منتظر شکست باشید. حالا شاید بگید که خب نصف سازمان ها و شرکت های موجود - زبونم لال - مدیرهای بدی دارن! پس چرا ورشکست نمیشن، چرا جمع نمیکنن و چرا آدمای داخلش خوشحالن.
اینجا بهتره اشاره ای کنیم به بلاگی که بالاتر هم ازش یک متن برداشته بودیم.
سقف کوتاه یا بزرگان را از شما دور میکند و یا بزرگان را کوچک میکند.
پس گاهی بد نیست که به جای غر زدن به عالم و آدم، یه نگاهی به خودمون داشته باشیم.
حقیقتا بعد از تسلیم شدن در برابر این قانون، سعی کردم که بفهمم واقعا کجا هستم و چقدر کارایی دارم. کاری که من کردم این بود که برای چندتا شرکت رزومه فرستادم، رفتم برای مصاحبه و اونجا بود که دقیقا فهمیدم خیلی از تصورات ذهنی از خودم صرفا بخاطر تعریف و تمجیدهای پوچی بود که همه مون زیاد می شنویم و بدون اینکه بخوایم رومون تاثیر میگذاره.
شما هم نترسید. اجازه بدید که یکی بیرون از سازمان شمارو مورد قضاوت قرار بده.