باز باران با ترانه
میخورد بر بام خانه
خانه ام کوو خانه ات کوو
آن دل دیوانه ات کوو
روز های کودکی کوو
روز های بچگی کوو
فصل خوب سادگی کوو
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین..!
پس چه شد دگر کجا رفت
روز های خوب و شیرین
کوچه ها شد کوی بن بست
در دل تو ارزو هست..!؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
ارزو ها رفته بر باد
باز باران بی ترانه بی بهانه
میخورد بر بام خانه
شایدم گم کرده خانه..!
. . . . . . . .
کشتی نساز ای نوح
طوفان نخواهد امد
بر شوریده زار دلها
باران نخواهد امد
شاید به شعر تلخم
خورده بگیری اما
جایی ک سفره خالی است
ایمان نخواهد امد..