خیلی جالبه فروید که بنیان روانکاویش بر شنیدن استوار بوده از تلفن بیزاره.شاید شنیدن از طریق تلفن و شنیدن نمیدونست. شاید چون تلفن، با تمامِ امکاناتش، بیشتر از اینکه ابزاری برای نزدیکی و حضور باشه تجسم و تداعیگر دوری و غیبته
اولین حرفی که زدم بهت گفتم من از یک مسیر سنگلاخی اومدم.
......(جای خالی با خواننده محترم برای من یک رمزه) عزیزم
دیدی به بچه ۳ ساله میگی قایم شو تا پیدات کنم
میره پشت پرده نازک که کامل دیده میشه یا میره جایی که نصف پاهاش بیرونه
تو میبینی ولی خودت و میزنی به ندیدن ولی بچه میخواد زود پیداش کنی چون نمیتونه لحظه ای دوری و تحمل کنه حاضر بازنده بازی بشه ولی دور نشه
تو میفهمی ولی خودت و میزنی به نفهمیدن و بچه داره قلبش تاپ تاپ میزنه که زود پیداش کنی
تو غرق در بازی شدی و داری کیف میکنی و فکر میکنی بچه هم داره با تو حال میکنه.
ولی بچه داره دق میکنه و هر لحظه دوری از تو براش مثل یک سال میگذره
و تو همچنان غرق در بازی هستی...
القصه
من اون بچه ام و من باور دارم تو اون آدم بزرگه نیستی. روزی چندبار میخوای بیای پیدام کنی ولی دیوار منطقی که ساختی جلوت سرسخت وایساده و بهت نهیب میزنه.
پینوشت:
یک حرف تو دلم مونده حتما ببینمت بهت میگم
و دو خبر که باید بهت بگم
کی میای یک خلوت داشته باشیم دارم دق میکنم ؟
رمز یادت نره
قربان بودنت بروم🦋🦋
اندر آن روز که پرسش رود از هر چه گذشت
کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند
حبیب آشنا