بعد تو ارگ دل از زلزله ات ویــــران شد
سر هـر کنگره ای کـوه غمی مهــمان شد
گونه ی خیس مرا دیدی و فهمیدی کـه
با نگاهی دلمــان رفت و ببین باران شد
رفتنت کل اصول عشـــق را بـــرهم زد
صــورت مساله این بود ولیکــن آن شد
این هــمان شرط وفاداری و دلداری بود
آن ولی جور و جفــا جستن در پایان شد
ماجـــرا شکل خوشی داشت ولی یـکباره
قصه غمگین و به دلگــیری یک رمان شد
باد بی رحم خـــزان گلشـن رویا را کشت
باغ بیچـــاره دچاره غضب طـــوفان شد
بعـد تو در دل سرخورده ی من شادی مرد
دل من دستخــوش باور یـــک بهتان شد
اعتمـــاد از دلمان پر زد و جــایش تردید
آمد و همچو جنینی به رحـــم پنــهان شد
به خـــطا رفتی و بر بـــاور خــود پابندی
گلــی از شاخه جدا ، ریشه کن از گلدان شد
حــــاسدان بر هدف خویش رسیدند ، ولی
سُستی از بـــاور ما بود که این امکــان شد
……………………….
Ali…senator…D.r