a.rockab
a.rockab
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

طفره رفتن

امروز متوجه شدم که سی و چهار سال است که دارم طفره می‌روم. البته متوجه بودم. فکر کنم بالاخره این موضوع را باور کردم. همیشه ابزارهایی برای طفره رفتن داشته‌ام. مثلاً امروز بلافاصله بعد از این‌که این اتفاق افتاد، شروع کردم به نوشتن این متن. فکر می‌کنم نوشتن این متن هم ابزار منتخب این لحظه برای طفره رفتن است. خُب از چه چیزی طفره می‌روم و چرا؟! نمی‌توانم بگویم از آن‌چه باید باشم. چون آن هم می‌تواند طفره رود. یعنی طفره رفتن می‌تواند جزئی از هویت او باشد. پس از چه چیزی دارم طفره می‌روم؟! خیلی پیچیده نیست. شاید بتوان این‌طوری گفت:

من اهدافی دارم. و بر اساس اهدافم در لحظه به بهترین کارهایی که مرا به آن‌ها نزدیک می‌کند، می‌رسم. من از انجام آن کارها طفره می‌روم. آره. به گمانم این بیان درستی است. من از رفتن طفره می‌روم. از حرکت کردن به سمت مقصد. و شاید از رسیدن. در هر صورت در این لحظه هم بهترین کار، نوشتن نبود. خُب من کسی هستم که سی و چهار سال است طفره می‌رود. نمی‌دانم، شاید روزی به این طفره رفتن، پایان دادم.



عکس را همسرم از بنده ثبت کرده است.


#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش

یک #کتابفروش۲۴ساعته

۳۰ آبان ۱۳۹۹





طفره رفتننوشتنادبیاتهویتروانشناسی
علی رکاب هستم، یک کتابفروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید