ویرگول
ورودثبت نام
امین علائی | Amin Alaei
امین علائی | Amin Alaei
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

مدیران سیاه سفید، مدیرانی با تصمیمات بی ثبات و گذرا

مدیریت سیاه سفید عنوانیست که به یک رفتار مدیریتی نادرست در جامعه ی ایران نسبت می دهم. در این نوشته می خواهم یک تعریف برای این رفتار ارائه کنم. پس از آن به آسیب های آن اشاره خواهم کرد و در انتها راهکارهایی برای برقراری ارتباط موثر با مدیران سیاه سفید و دور ماندن از آسیب های کار با آنان ارائه خواهم داد.

مدیریت سیاه سفید نامیست که من بر رفتار دوگانه ی مدیران در ارتباط با نیروهای تحت امر خود گذاشته ام. مدیران سیاه سفید خواه برای کنترل نیروی انسانی و خواه به دلیل عدم توانایی در رسیدن به اهداف سازمانی، مدام رفتار خود را در ارتباط با کارمندان و در تصمیم گیری ها تغییر می دهند. یک لحظه به گرمی به شما سلام می گویند و ساعتی بعد پاسخ شما را به سردی می دهند. امروز شما را بهترین کارمند خود خطاب می کنند و فردا شما را تحقیر می کنند. امروز از عملکرد شما احساس رضایت دارند و فردا شما را بی ارزش و ناکارا خطاب می کنند. برای حل مسائل، شتابزده دست به تغییرات بزرگ می زنند. مداوم و سریع تصمیمات خود را عوض می کنند و خلاصه اینکه یک لحظه سفید هستند و یک لحظه سیاه. درست مثل تلوزیون های سیاه سفید برفکی و غیر شفاف.

من معتقدم رهبران و مدیران بزرگ و موفق حتی در مواجهه با کارمندان سیاه سفید، صبور و ثابت قدم هستند. خیلی مهم است که یک رهبر به سرمایه ی انسانی خود فرصت دهد تا در ذهن تصویری روشن از نقش و جایگاه امروز و فردای خود در سازمان و همچنین اهداف عالی سازمان ترسیم کند. فراموش نکنید به عنوان رهبر این ما هستیم که باید خود را با واقعیت های کار با نیروی انسانی تطبیق دهیم.

آسیب های مدیریت سیاه سفید بر سازمان

  • آسیب اول : ایجاد حس عدم امنیت در نیروی انسانی

احساس عدم امنیت باعث می شود کارمندان بجای صرف انرژی خود برای سازمان، انرژی خود را صرف مقابله با خطرات احتمالی کنند. ( جهت مطالعه بیشتر به مقاله ی "رهبران بزرگ چگونه به ما احساس امنیت می بخشند؟" مراجعه کنید.)

  • آسیب دوم: از بین رفتن انگیزه ها

ناپایداری و عدم قطعیت در اهداف سازمان، تصمیمات و برنامه ها، همواره باعث کمرنگ شدن انگیزه ها و سرد شدن موتور محرک نیروی انسانی می گردد.

  • آسیب سوم : انحراف از مسیر و افتادن در دام نقاط بحرانی ( نقاط ضعف)

تغییرات لحظه ای و بزرگ در ورودی های هر سیستمی ( در علم کنترل به اصطلاح به این ورودی ها ضربه می گویند) باعث تحریک نقاط ضعف سیستم ( قطب های سیستم) و انحراف از مسیر می شود. ساختن یک سیستم انسانی عاری از هرگونه نقطه ضعف با اجزایی بدون خطا غیر ممکن است. بنابراین رهبر وظیفه دارد نقاط ضعف (قطب های سیستم ) را شناسایی نماید و از تحریک آنها جلوگیری کند. تغییرات در رفتار و تصمیمات به صورت سریع، لحظه ای و پی در پی باعث افزایش احتمال افتادن سیستم در نقاط بحرانی می شود. حتی اگر خوش شانس باشیم و در دام نقاط بحرانی نیافتیم، حداقل آسیب اینگونه تغییرات دور شدن مسیر رسیدن به اهداف خواهد بود که ممکن است با وجود ارزشمند بودن اهداف و ایده های سازمان، سبب شکست کسب و کار شود.

راهکار های ارتباط موثر با مدیران سیاه سفید و محافظت خود از آسیب های احتمالی

اگر در محیط خود با مدیران سیاه و سفید سر و کار دارید اصلا نگران نباشید. خبر های خوبی برای شما دارم. با آگاهی از آنها متوجه خواهید شد که نه تنها شما را خطری تهدید نمی کند حتی می توانید از این موقعیت به ظاهر نا خوشایند فرصت بسازید.

  • مطمئن شوید مقصر این رفتار سیار و سفید شما نیستید.

اگر شما مدام از تغییر رفتار مدیرانتان گلایه مندید و مدام از این سازمان به آن سازمان کوچ می کنید، این احتمال را بدهید که شاید مشکل در درون شماست. نور خورشید هم نمی تواند سیاهی را از یک اتاق پوشیده شده با رنگ سیاه بگیرد. برای اینکه مطمئن شوید شما مقصر این رفتارهای سیاه و سفید نیستید، پیشنهاد می کنم شنونده ی خوبی باشید. به همکارانتان و اطرافیانتان گوش کنید. یک فرهنگ سازمانی نادرست خود را در تمامی سازمان عیان می کند. اگر حق با شما باشد، احتمالا همه ی سازمان از مدیرتان به عنوان یک فرد با رفتار سیاه و سفید یاد می کنند. اگر فقط شما هستید که گلایه مندید احتمالا باید اشکال را در خود جستجو کنید و هرچه زودتر به فکر راه حل باشید. عجله نکنید و با صبوری به جمع بندی و قضاوت منصفانه برسید.

  • مدیران سیاه و سفید، انسانهای با احساسی هستند.

مدیران سیاه و سفید معمولا احساسات پیچیده و قدرتمندی دارند. آنها قالبا بدون آگاهی از آسیب هایی که به سازمان می زنند، سیاه و سفید هستند. هدف آنها از تغییرات بهبود نتیجه است و اینکه مدام دنبال تغییر هستند نشان می دهد مسئولیت پذیر هستند. چرا که تغییر معمولا برای هر انسانی نا خوشایند است و سکون معمولا راحتی بیشتری دارد. فقط انسان های مسئولیت پذیر هستند که ریسک تغییرات مداوم را می پذیرند. کافیست این انسانهای با احساس را درک کنید و سعی کنید اعتماد آنها را جلب کنید. اگر انگیزه هایی قدرتمند برای حفظ موقعیت شغلی خود دارید نا امید نشوید و صبور باشید.

  • با بررسی برآیند رفتار مدیران سیاه و سفید، می توانید تصمیم گیری کنید.

در مواجهه با مدیران سیاه و سفید از واکنش و قضاوت های شتابزده خودداری کنید و فرصت دهید تا به یک قضاوت جامع و منصفانه برسید. خوب ببینید و خوب بشنوید. آنگاه قادر به تصویر سازی و شناسایی جایگاه خود و همچنین نیاز های خود و مدیرتان خواهید بود. درک جایگاه و نیاز های مدیر به شما این امکان را می دهد تا فارغ از تغییرات متوالی در سازمان، تصمیمات منطقی و درستی را در مسیر پیش روی خود اتخاذ نمایید.

  • رک بودن و شفافیت در ارتباط با مدیران سیاه و سفید همیشه پاسخگوست.

اگر از رفتار مدیران سیاه سفید آسیب می بینید و فکر می کنید انگیزه های شما را از بین می برند و یا سرعت حرکت شما را کند می کنند، با احترام، نظر خود را با ایشان صریح و واضح بیان کنید. به احتمال زیاد مثل همیشه با واکنش شتابزده و غیر قابل پیش بینی مواجه خواهید شد. فراموش نکنید مدیران به دنبال نتیجه های خوب هستند و همیشه به پیشنهادات سازنده فکر خواهند کرد. نیاز نیست در بیان مسائلتان خلاقیت به خرج دهید. صادقانه و شفاف یک راست بروید سر اصل مطلب. برای مثال می توانید مدیرتان را از ناراحتی خود در ارتباط با تغییر تصمیمش درباره ی جایگاه شغلی شما آگاه کنید. اگر شما مستحق جایگاهی باشید، قطعا می توانید دلایل کافی برای اثبات تواناییهایتان ارائه کنید. اگر واقعا به خود اعتماد دارید، امیدوارانه در هر شرایطی گفتگو را ادامه دهید. حتی اگر این رک گویی به از دست دادن شغلتان منجر شود ( اخراج!). مطمئن باشید با فراموش کردن انگیزه ها و اهداف خود، بهره وری خود را از دست خواهید داد و آسیب های روحی و جسمی زیادی را متحمل خواهید شد. به عقیده ی من اخراج شدن به دلیل بیان عقیده هایی که به درستی آنها ایمان دارید، خیلی بهتر از استئفا دادن پس از سالها سکوت است.

نتیجه گیری : در یک سازمان سیاه و سفید بمانیم یا برویم!

برای حرکت در جاده ی موفقیت، ابتدا باید آن را پیدا کنیم.
برای حرکت در جاده ی موفقیت، ابتدا باید آن را پیدا کنیم.


سازمان های سیاه و سفید معمولا در کارشان موفق نیستند و اگر مطمئن هستید در یک سازمان سیاه و سفید کار می کنید حداقل تمام تخم مرغ هایتان را درون آن نگذارید و برای یک تغییر برنامه ریزی کنید.

به عقیده ی من بیشترین آسیب های اجتماعی که در کشورمان با آنها روبرو می شویم ناشی از این واقعیت است که وقتی با حق روبرو می شویم و آگاه هستیم که حق و حقیقت چیست، باز ساده از کنار آن عبور و درباره ی آن سهل انگاری می کنیم. این رفتار فرصت ها را از ما می گیرد و باعث زیان های بزرگ بعدی می شود.

به نظر من جواب سوال فوق به شما و شخصیت شما بستگی دارد. اگر شخصی فعال، پر انرژی و با انگیزه هستید، به سادگی از کنار انگیزه های بزرگ عبور نکنید و به خود اطمینان کنید. اگر آنقدر اعتماد به نفس دارید که می توانید از پس یک تغییر بزرگ برآیید، سعی کنید بر ترس از شکست قلبه کنید و برای رسیدن به جایگاهی که دوست دارید بدست بیاورید، تمام تلاشتان را بکنید. راز یک تغییر موفق، یافتن یک هدف شفاف و روشن، برنامه ریزی، تمرکز و حرکت است. پیشنهاد می کنم تمام تلاشتان را برای تغییر درونی سازمانتان، حداقل در حوزه ی کاری خود انجام دهید و بعد دست به تغییرات گسترده برای خروج بزنید. این چالش را یک فرصت برای تمرین و اقدام در موقعیت های مشابه تلقی کنید.

برای شروع تغییر، مسیر گام به گام زیر را پیشنهاد می کنم.

گام اول : 1- آسیب های سازمان را بشناسید و در مقابل آن از خود محافظت کنید. تلاش کنید جایگاه و وظایف خود را برای خود و سازمان مشخص کنید. از مدیرتان بخواهید شرح وظایف شما را بنویسد و درباره آن گفتگو کنید و به توافق کتبی برسید.

گام دوم: توانمندی های واقعی خود را کشف کنید و آنها را یادداشت کنید. این آگاهی به شما کمک می کند در میان هرج و مرج موجود و عدم شفافیت ها از اعتماد به نفس خود و دارایی های معنوی خود محافظت کنید.

گام سوم: مطمئن شوید که سازمان آنقدر سیاه و سفید است که جلوی رشد شما را می گیرد. برای این منظور شنونده ی خوبی باشید. تا می توانید، قبل از خروج در سازمانتان رشد کنید. چالش پیش رو را به عنوان یک فرصت برای تمرین در نظر بگیرید و سعی کنید اثر تغییرات محیطی را بر عملکردتان به حداقل برسانید.

گام چهارم: برای تغییر نیاز به هدف و برنامه دارید. انگیزه ها و توانمندی های واقعی خود را در نظر بگیرید و یک مسیر روشن برای حرکت به سمت آن ترسیم کنید. برای مثال برای استخدام در یک شرکت بهتر شروع به جستجو کنید و هر روز آگهی ها را تا رسیدن به نتیجه ی مطلوب بررسی نمایید. از تجربه ی قبلی خود، در مصاحبه ها استفاده کنید و سعی کنید شفافیت در اهداف سازمانی و شرح وظایف را به عنوان یک معیار برای انتخاب در نظر بگیرید.

گام پنجم: تا رسیدن به نتیجه ی مطلوب و شرایط پایدار به تلاشتان ادامه دهید. انگیزه های قدرتمند راهنمای شما خواهند بود. هرچقدر اهدافتان را روشن تر ترسیم کنید و برنامه ی خود را دقیق تر نمایید، ترس ها کمرنگتر خواهند شد. سرعت تغییرات را متناسب با درکتان از جایی که به آن رهسپارید تنظیم نمایید.


پایان !



مدیران سفیدنیروی انسانیمدیریترفتار سازمانیانگیزه
مدیر پروژه | متخصص در طراحی و پیاده سازی سیستم های آکوستیکی و الکتروآکوستیکی | عاشق ایده پردازی و ساختن | شخصیت مورد علاقم در زندگی ایلان ماسک مدیر تسلا و اسپیس ایکسه |
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید