امیر احسان امینی
امیر احسان امینی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

حزن

حزن‌آلودی محفل حضور است، حزن به مانند پیچکی گرد میخک دل می‌گردد و با او می‌آمیزد؛ او را به رهایی محصور می‌کند، حزن بهای رهایی است و گویی بالعکس. حزن برمی‌گزیند، او پی قلوبی است که اشتیاق گوشه‌گیری دارند، قلوبی که شادی و منیت را به خاک سپرده‌اند و پی پیکاری هستند برای محک درکشان از حقیقت. حس رضایتمندی ناملموس حاصل از حزن، قلوب را سرکش می‌کند، حزن‌آلودی در پی ساختارشکنی حاصل می‌شود و ساختارشکنی در پی آن. حزن حرمت دارد، حزن یکجانشینی و صبر می‌خواهد، دل محزون باد هوا نیست که یکباره بدست آید. حزن حال کرم شب‌تابی است که دیگر فروغی ندارد… . (بقیش تنبلیم شد بنویسم همینو داشته باشین فعلا صفا کنین)

حزنغماندوهاندوه دلمحزون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید