ویرگول
ورودثبت نام
سیمین حیدریان
سیمین حیدریان
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

عشق و طلاق!!!!

سر جلسه کنکور با هم آشنا شدیم ،در واقع بعداز جلسه، فهمیدیم همشهری هستیم و هم رشته ، از همانجا دوستی و صمیمیت ما شکل گرفت بی توجه به فاصله سنی زیادی که داریم ...

براش حکم دوست ، مادر ، خواهر دارم و به مرور صمیمی تر شدیم البته بیشتر شنونده بودم ، از هرچه دل تنگش میخواست برام حرف میزند بقول خودش سنگ صبورش بودم ، وقتی قضیه طاهر پیش آمد،جزو اولین نفرهایی بودم که با آب و تاب برایم تعریف کرد .

طاهر دانشجو بود و پریا استادش ، بیشتر از 10سال از پریا کوچکتر ، اما از روز اول که سر کلاس پریا حاضر شده بود دل باخته بود و عاشق پریا شده بود، دوسال با صبر و حوصله ای غیر قابل توصیف وقت گذاشت و آنقدر از طریق اس ام اس و تلفن و دانشگاه .... با پریا حرف زد تا بقول معروف مخ پریا را زد و بله را ازش گرفت ،حالا مشکل بزرگی به نام خانواده پریا داشت که شدیدا مخالف این وصلت بودند اما طاهر صبر و استقامت خوبی داشت مضافا اینکه اعتماد بنفس خوبی هم داشت و اصلا نا امید نشد و با گفتمان و رفت و آمد و اصرار و واسطه گری بعد از یکسال پدر و مادر را به این وصلت راضی کرد .

شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

متاسفانه مراسم عروسی آنها بخاطر یه سری کارای شخصی ، نتونستم شرکت کنم و بعدا هم منتقل شدم و دیگه ارتباطمون در حد همون پیامهای تلگرامی شد و البته چندی بعد از ازدواج پریا تلگرامش را هم حذف کرد و فقط هر از گاهی بهم اس میداد و پاسخ میگرفت در حد احوال پرسی .از طریق یکی از دوستان مشترک خبر داشتم که بچه اش دو سه روز بعداز زایمان بعلت مشکل ریه فوت کرده ولی از حاملگی دوباره اش بی خبر بودم ....

هفته پیش دیدم تلگرامش فعال شده و عکس یه پسربچه نازنینی را در پروفایلش گذاشته ، بهش پیام دادم وبعداز احوالپرسی ، درباره پروفایلش پرسیدم وقتی فهمیدم پسرشه خیلی خوشحال شدم و برای هر سه تایشون آرزوی خوشبختی کردم اما پاسخ پریا داغونم کرد....

گفت دیگه سه تا نیستیم ، گفت طاهر چهار ماه قبل از زایمان ، توافقی جدا شد و بچه را اصلا ندید و نخواست!!!!

باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست

آنقدر حالم بد شد که نپرسیدم چرا.....و حال بدم را با این نوشته یکم تسکین دادم :

دیدی که مدعی
تا نیمه راهم ، توان نداشت؟!
دل بر چه بسته ای؟؟
آنکس که نام خود ، وفا گذاشت
دیدی چه شد؟؟
دیدی به غرش بادی، خزید به لاک
دیدی به عطر گلرخ نازی ، نسیان گرفت و رفت
این است زندگی
قانون نا نوشته بی اعتباری است
هرگز به حرف و کلمه، دل نبند
هرگز به چشم هیچ کسی، مطمن نباش
"انسانم آرزوست"
شیخ ، دی سروده بود
نیک دانی ای عزیز
محال است ، آرزوت.....
سیمین.ح

چرایش چه فرقی دارد ، مهم آن بچه و تلخی سرنوشتش بود که مرا پریشان کرد ،دلم بحال اون بچه سوخت . قطعا هر دو طرف مقصر هستند ،اما بچه ، این وسط مظلوم ترین عضو این حادثه تلخ هست ....

حتما برای خودشان دلایل قانع کننده ای دارند که توافق کردند ، درست مثل عمو و زن عمو فاطمه که بعد از 5 سال تلاش برای رسیدن به هم ، ازدواج کردند و 5 سال هم دنبال دوا و درمون برای بچه دار شدن بودند ولی وقتی بچه دار شدند ، زن عمو ، بچه سه ماه را گذاشت و رفت و طلاق گرفت و هرکدام جدا برای خودشان زندگی تشکیل دادند و این وسط پسر عمو ماند با مادربزرگ پیر و و عموی مجرد که وظایف والدینش را بر عهده گرفتن .....

نمیخوام هیچ قضاوتی کنم ، فقط میخوام بگم کاش قبل از بچه دار شدن تکلیف خودتان را با زندگی مشخص کنید و تا به یقین نرسیدین ، بچه دار نشین ، اگر هم بچه دار شدین به سرنوشت طفل خود بیخیال نباشین ، بچه ها پدر و مادر را کنار هم میخواهند، آرامش می خواهند ، محیطی گرم و امن نیاز دارند و والدینی پر محبت و مهربان و صمیمی ......

نکته مهمی که خصوصا در مملکت ما هنوز خیلی جا نیافتاده عدم دشمنی والدین با هم، بعد از مقوله طلاق میباشد . اگر به هردلیل نتوانستین کنار هم زندگی کنید کینه و نفرت را در دل بچه ها پرورش ندین و سعی نکنید بچه ها را نسبت به فردی که از زندگیش خارج شده بدبین کنید این کار نه تنها به شما هیچ کمکی نمیکنه بلکه باعث انباشت کینه در درون بچه ای میشود که قراره بعد ها خود یک پدر یا مادر بشود....

به بچه خود این اطمینان را بدین که جدایی شما هیچ ربطی به بچه نداره و هر انسان عاقل و بالغی ممکنه نتونن کنار هم به زندگی ادامه بدهند ، این الزاما به معنی بد بودن یکی یا خوب بودن دیگری نیست ....

نهایتا یاد بگیریم به عقاید و سلیقه های هم، احترام بگذاریم و مهمتر از همه ، بعداز طلاق در صحبتهایمان با دیگران خصوصا کنار بچه خود ، از فرد غایب ، با احترام و رعایت ادب ، یاد کنیم .....

دلنوشتهطلاقعشقتوافقبچه
برای خودت زندگی کن ، نه برای نمایش به دیگران....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید