علی آجریان
علی آجریان
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

این ها که توست

این تمنا که دست بر نمی دارد از سرم

این خاطره که خشکیده- مدام مرور می شود

و این صحنه که منجمد شده مقابل چشم هام

این رنگ بی رمق

این شبه شعر

این ها همه نبض ساکنی است که حیات را می جریاند به جهان

و تراوشی است که بعد نبودنت احساس را می نشاند بر لبان

این ها خودت هستند

گریخته در ناکجا و آویخته در کالبد محزونم


شعرمحزونغمعلی آجریانادبیات
دانشجوی دکتری- دانشگاه بازل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید