اگر مینویسم پس هستم پس دیروز که ننوشتم, نبودم. زندگی نکردم. سپری کردم. گذراندم. خلق نکردم. فکر نکردم. با خودم روبرو نشدم. برعکس از خودم دور شدم. دو روز با برنامه بودم و روز سوم از برنامه ام خارج شدم. فشار روانی که توی این شرایط مطقبل میشیم از همه سخت تر هست. ما یک بار تصمیم گرفته بودیم و به خودمون تعهد داده بودیم که یک کار مشخص رو با برنامه هر روز انجام بدیم. حالا باید دوباره این پروسه رو طی کنیم. دوباره به خودمون انگیزه بدیم. دوباره با افکار منفی مبارزه کنیم. تعهد های قبلی که بهشون عمل نکردیم و به یاد نیاریم و سعی کنیم داستان و روایت جدید از خودمون برای خودمون بسازیم. سخته!
برای اینکه راحت باشه باید تصمیمی که گرفتی بالاترین اولویت رو بین تمام مسائل دیگه توی زندگیت داشته باشه. هیچ چیز بالاتر از قولی که به خودت دادی نباید باشه. همین باعث میشه خودت و بیشتر دوست داشته باشی. بنظرم همین کار یعنی پایبند به عهد (مخصوصا عهدی که با خودمون بستیم) بودن, عزت نفس و selfLove رو بشدت ارتقاء میده. مسیر رو آروم آروم برات هموار میکن. مسیر رو میسازه. به ذهنت و اندیشه هات مسیر میده. مثل آبی که قطره قطره تخته سنگ و سوراخ میکن. و آخرش تخت سنگ جوری شکا میگیره که انگار اون سوراخ از اولش اونجا بوده.
ادامه بده.
"دوست تو عطا"