چند روز پیش معاون اجرایی مدیرعامل با من تماس گرفت و گفت: «در جلسه امروز جای شما خالی بود. مدیرتان یک پروپوزال عالی ارائه داد که در جلسه تصویب شد. گویا شما برای ارائه در جلسه آمادگی نداشتید.» حالا اصل قضیه را از زبان من بشنوید: در آخرین ملاقاتی که با مدیرم داشتم، قرار شد پروپوزالی را که مدتها رویش کار کرده بودم، در آن جلسه ارائه بدهم. مدیرم گفت زمان جلسه را به من اطلاع میدهد، اما این کار را نکرد؛ در عوض بدون من در جلسه حاضر شد و پروپوزال را به نام خودش ارائه کرد. اما طوری وانمود کرد که انگار من خودم را برای جلسه آماده نکردهام و چارهای جز این که خودش به جای من ارائه بدهد، نداشته است. نهتنها فرصت ارائه را از من گرفت، بلکه کاری کرد که بابت آماده نبودن برای ارائه، سرزنش هم شدم. این همان پدیدهای است که در روانشناسی به آن چراغ گاز میگویند.
حذف من از جلسات، دور نگه داشتن من از مدیران ارشد، تمام کردن کارهای من به اسم خودش، وعدههای توخالی که باعث میشد بیشتر تلاش کنم و هیچگاه به نتیجه نرسم، و بدگوییهای بیاساس؛ قبل از این که کارد به استخوانم برسد و استعفا بدهم، همه اینها را تحمل کردم. در مورد این رفتارهای مدیرم با مدیران دیگر صحبت کرده بودم، اما هیچکس بین مدیر و کارمند، طرف کارمند را نمیگیرد! و در نهایت چشمم را بر همه تلاشهایی که کرده بودم، بستم و استعفا دادم. اگر در سازمان شما هم اتفاقات مشابهی میافتد، باید بگویم با یک مدیر سمی طرف هستید. این مقاله را مطالعه کنید تا بدانید چطور باید با این افراد رفتار کنید.
پدیده چراغ گاز یک نوع کنترل روانی است که به قربانی صدمههای روحی زیادی وارد میکند. در این پدیده، فردی با دادن اطلاعات اشتباه به قربانی، حقیقت را زیر سوال میبرد و طوری وانمود میکند که همه چیز تقصیر خود او است. قربانیان چراغ گاز ممکن است قدرت حافظه، ادراک و سلامت روانی خود را از دست بدهند و در مورد همه چیز به خودشان شک کنند. اگر قربانی نتواند خود را از این تله بیرون بکشد، به جایی میرسد که نمیتواند واقعیت را تشخیص بدهد و روز به روز بیشتر درگیر این تله روانی میشود.
اما بر خلاف تصور عمومی، پدیده چراغ گاز فقط در روابط عاطفی رخ نمیدهد. شاید باورش سخت باشد، ولی مدیران سمی هم میتوانند کارمندشان را قربانی پدیده چراغ گاز کنند. افراد کنترلگر و خودشیفته وقتی در سمت مدیریت قرار میگیرند، با قربانی کردن کارمندانشان زمینه را برای پیشرفت خود در سازمان فراهم میکنند. اگر بخت یارشان باشد، متوجه شرایط میشوند و حتی با ترک سازمان، خود را از این تله روانی نجات میدهند. اما اگر اعتماد به نفس کافی نداشته باشند، ممکن است هرگز متوجه نشوند که در چه تلهای گرفتار شدهاند، سالها در همان شرایط بمانند و آسیبهای روانی زیادی را تحمل کنند.
شما به عنوان مدیر ارشد سازمان، وظیفه دارید مدیران سمی را شناسایی و حذف کنید. شاید حذف یک مدیر ضربه چندانی به کسب و کار شما وارد نکند و بتوانید به سادگی برای او جایگزین پیدا کنید؛ اما یک مدیر سمی ممکن است باعث شود چندین کارمند کاربلد و حرفهای شما را ترک کنند. این افراد حکم سرمایههای سازمان را دارند و باید برای نگهداشت آنها تلاش کنید. در ادامه راهکارهای برخورد با این شرایط را مرور میکنیم.
قربانی پدیده چراغ گاز اعتماد به نفس خود را به تدریج از دست میدهد و خود را شایسته رفتار نادرست مدیرش میداند. پس اگر یکی از کارمندانتان شجاعت این را داشته که نزد شما بیاید و از مدیر کنترلگرش شکایت کند، باید حرف او را باور کنید. در نظر داشته باشید که ممکن است آنچه شما در جلسات مدیریتی میبینید، با آنچه کارمندان میبینند، زمین تا آسمان فرق داشته باشد. یک مدیر سمی میتواند چند کارمند خوب را فراری بدهد، پس درست انتخاب کنید.
دلیل این که آن کارمند شما را برای تشریح کردن شرایط انتخاب کرده، این است که به شما اعتماد دارد و تصور میکند که میتوانید از حقوق او دفاع کنید. او در کنار شما احساس امنیت کرده و به شما پناه آورده است. پس دست از حمایت بی چون و چرا از شبکه مدیریتی سازمان خود بردارید و شرایط را بدون سوگیری بررسی کنید. آنچه را که شنیدهاید، انکار نکنید و به کارمندتان اطمینان بدهید که بعد از بررسی گفتههایش، از او حمایت خواهید کرد.
برای شناختن مدیران سمی سازمانتان، بهترین راه این است که واکنشهای کارمندان را زیر نظر بگیرید. بیشتر کارمندانی که قبلاً جزو بهترینهای سازمان بودهاند و الآن برچسب بیکفایتی خوردهاند، از قربانیان پدیده چراغ گاز هستند. کاهش ناگهانی عملکرد کارکنان خود را جدی بگیرید و به دنبال کشف عامل آن باشید.
اگر مدیری به تنهایی در جلسات شرکت میکند و اجازه نمیدهد کارمندانش با شما رودررو شوند، اگر از کارمندانش بدگویی میکند و عملکرد آنها را زیر سوال میبرد، اگر به جزئیات طرحهایی که در جلسات ارائه میدهد مسلط نیست و اطلاعات کمی در مورد آنها دارد، اگر شایعاتی به گوش شما رسیده که کارمندان او ناراضی هستند، اما خودش طور دیگری وانمود میکند، اگر بازدهی یک واحد به طور چشمگیری افت پیدا کرده و افراد به فکر ترک سازمان هستند، به احتمال زیاد با یک مدیر سمی طرف هستید که قربانیان زیادی در سازمان دارد.
این که مدیر کنترلگر بداند شما از بازی او آگاه هستید و دقیقاً میدانید که چه بازی به راه انداخته، اهمیت زیادی دارد. شما میتوانید از موقعیت خود برای بیاعتبار کردن مدیران سمی استفاده کنید. اجازه ندهید مدیران کارمندانشان را از جلسات و رویدادها حذف کنند. سراغشان را بگیرید و علت غیبتشان را از خودشان سوال کنید. اگر مدیری از کارمند خود بدگویی میکند، از او بخواهید موارد را با ذکر جزئیات بازگو کند و به کلیات بسنده نکنید. میتوانید بعداً با آن کارمند هم صحبت کنید و روایت او را هم بشنوید. بر اساس اطلاعاتی که از یک نفر به دست آوردهاید، نمیتوانید درست قضاوت کنید؛ پس اطلاعات بیشتری گردآوری کنید و به روایتهای بیشتری گوش بدهید.
ادامه مقاله پدیده چراغ گاز در مدیریت را در وبلاگ آوات بخوانید.