بادکنک·۶ سال پیشبرای تو، برای این گلدون شکستهی وسیعتوی روزایی که فکر میکردم محبت گُلیه که فقط توی باغچههای بزرگ درمیاد، تو توی گلدون کوچیک دل من روییدی. اولش یه جوونهی نحیف بودی، کمکم پا گرفتی و ساقه و برگ دادی، بعدشم غنچه کردی و یه روزی که نمیدونم کی بود، شکفتی. یه روز هم، درست مثل وقتی که تصمیم گرفتی بیای، تصمیم گرفتی بار و بندیلت رو جمع کنی و بر...
بادکنک·۶ سال پیشدر ستایش شلختگی (۱) چند سال پیش، یک شب در اتاقم سوسک آمده بود و فردایش داشتم ماجرای دیدنِ سوسک در اتاقم را برای کسی تعریف میکردم، که در جواب به من گفت:«مگه توی اتاق تو سوسک میاد؟ من تعجب میکنم. توی اتاق تو باید مار بیاد از بس که به هم ریختهس». متاسفانه این اولینبار یا آخرینباری نبود و نیست که من – به عنوان یک شلختهی نوعی – مورد خشونت کلامی قرار میگ...