بهنام فداکار
بهنام فداکار
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

برای من

برای من که خسته از روزم
برای من که خسته از روزم


برای من که خسته از روزم
کمی خیالِ خامِ خوشی بیاورید
برای من که برهوت‌ چون رودم
نوید سیل که نه، باران بیاورید
برای من که همیشه مردودم
قبول کنید و کمی ارفاق بیاورید
تمام تنم زخمی و خسته و له‌اند
برای زخم های دلم طبیب بیاورید
برای من که مدام صعب العبورم
مسیر جنگل‌و چشمه، مسیل رود‌ بیاورید
برای من که کویرم، برای من تنها
ستاره‌ و آتش، شب سیاه بیاورید
برای اهل سفر مسیر کوتاه است
برای چشم منتظرم، عزیز بیاورید
برای من که سراسر نهیب غمم
به محض رضای خدا، خبرشاد بیاورید

داشتم با تلفن حرف میزدم که یهو گفتم هم خوابم میاد هم هذیون گفتنم میاد، و قرار شد که بعد حرف زدن هذیونو شروع کنم و نوشتم( برای من) حالا مهم نیست که چقد خوشگل از آب در نیومد ولی اگه نظر و پیشنهادی دارید خوااااااهش میکنم که برام بنویسید(این مهمه) که به علم و جهان و بقیه ادما کمک کنم

حالا شاید بگید چه کمکی چه علمی منم نمیدونم اینارو تو خواب و بیدار پریشب نوشتم ?

بعضی وقتا اینقددددر پر از حرفای جورواجورم که دلم میخواد فقط حرف بزنم همه باشناااا ولی هیشکی نگه اینا چیه داری میگی! واااا مگه میشه! دیوونه شدی؟ واقعا اینجوری فکر میکنی؟ نه به نظر من اینجوریه! یعنی نه که همیشه اینجوری باشما، بعضی وقتا فقط. و از همه چی بگم، مثلا عمده مانورم موقع حرف زدن، مبحث زمانه!

بزرگترین دارایی هر شخص از دید من زمانه، عمرشه نه چیزایی که داره! حالا یکی میاد میگه نه به نظر من! ???

بعضی روزا من فقط دلم میخواد حرف بزنم همین، بدون اینکه چیزی بشنوم فقط بگم بگم بگم بدون اینکه کلمات تموم شن، یا من تموم شم

یادمه بچه بودم هر شب بلا استثنا موقع خواب بهد بستن چشام سوار قطار میشدم، قطار با حرکت کند شروع میشد و انگار که روی ریل سوار گهوار بوده باشم تکون تکون میخوردم و بعد قطار سرعت میگرفت، و من تنها چیزی که یادم میاد بیداری روز بعدش بود هیچوقت نشد که منظره های بیرونو ببینم هیچوقتم نشد که کنجکاو بشم که چرا با این متد خوابم میبرد!

بعضی وقتا یاد سریال وست ورلد میفتم، با خودم میگم نکنه ما هم داریم تو همچین دنیایی زندگی میکنیم! که خاطرات دارن تکرار میشن و اون قطارکودکی که هنوز یادمه بخاطر همین موضوعه!

اصلا چرا به خواب نیاز داریم؟ نکنه تو خواب آپدیت میشیم؟ نکنه موقع خواب، موقع بیهوشی، موقعی که نیستیم داریم آپدیت میشیم یا ایرادمون داره برطرف میشه! نکنه اونایی که میمیرن به یه آگاهی رسیدن و سیستم داره حذفشون میکنه!

میدونی دوست دارم اینارو گنده کنم و بعد یهو خوابم ببره و فردا از خواب که بیدار شدم یادم رفته باشه چیا میاد تو سرم، که این موضوع برطرف کردن ایراد قوت بگیره و بعدها با یادآوریش بگم عه تو چرا فراموش کردی که یه تزی داشتی یه توهم، یه سوالی داشتی!

خلاصه که یه دیوونه تمام عیارم که ۹۰ درصد مواقع در حال تماشا کردنه! به شب، آسمون، ماه، گل، گیاه، شهابسنگ، عکس، آینه، برگ، گل... و همه چیزایی که راحت از کنارشون رد میشیم!

از دید من زندگی توی جزئیاتش خیلی حرف واسه گفتن داره. خلاصه با من حرف بزنید بیاید یکم دیوونتون کنم? قول میدم یه تایمایی فقط گوش بدم و حرف نزنم ،

نظر، پیشنهاد، حرف، با گوش جان میشنوم.?

مخلص شما بهنام فداکارم?

دلنوشتهبارانهذیانات سرگردان يک بهنامشبشعر
خیال نام مکانیست که زمان به اسارت در می‌آید. ☆روزی نگاهت را مینوشم☆.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید