امروز روز خوبی بود. به همهی برنامههایی که برای خودم چیده بودم رسیدم. به علاوهی اینکه ۵ کیلومتر هم راه رفتم. برای من خوبه. نمیدونم شاید برای بقیه راه کمی باشه. من باید یاد بگیرم خودمو با هیچ معیاری نسنجم جز خودم. خودم و اهدافم میشن معیار من. اونم اهداف کوتاه مدتم. من خیلی به هدفهای بلند مدت فکر نمیکنم و سعی میکنم از هر روزی که میگذره به اندازهی خودش لذت ببرم. دکتر چاووشی میگه اگه میخوای به هدفی که داری برسی باید عاشق راه رسیدن به اون هدف باشی باید از مسیر لذت ببری. سادهترین مثالش در رابطه با لاغریه. میگه اگه اگه میخوای اندامت مناسب باشه باید سبک زندگیت سالم باشه. باید ورزش کردن و غدای خوب و سالم خوردن جز برنامهی همیشگیت باشه نه اینکه فقط واسه رسیدن به یه وزن خاص باشه باید از اینکه داری سالم زندگی میکنی لذت ببری. هر روز. یعنی لذت بردن از مسیر.
چند ساله که سعی میکنم بیشتر کتابهای روانشناسی بخونم و چندتا پیج معتبر و قابل اعتماد تو اینستا پیدا کردم که ازشون استفاده میکنم. واقعا دیدمو نسبت به خیلی مسائل باز کرده و نتیجهشو مستقیما تو زندگیم دیدم. البته خیلی وقتا هم افسردگی دامنمو میگیره و اذیتم میکنه ولی به خاطر اینکه به خودم اشراف دارم و دلیل افسردگیمو میدونم نمیذارم خیلی بهم آسیب برسونه و معمولا اطرافیان خیلی تفاوتی با قبلا احساس نمیکنن تا اینکه اون دوره میگذره. بهرحال آدم هیچ وقت از آگاهی داشتن ضرر نمیکنه. ناآگاهی و جهله که دشمن آدمه.
گاهی فکر میکنم واقعا هدفم از زندگی چیه؟ دنبال چی هستم؟ چی خوشحالم میکنه؟ و به هیچ نقطهی روشنی و واضحی نمیرسم. یکی از دلایلی که سعی میکنم از لحظهها و روزمرگیهام لذت ببرم همینه که میدونم دلبستن به هدف آخر مایوسم میکنه...
به قول علی عظیمی
اگه قلبم شکسته و غم نيست کم اگه زير بارم ولی خم نيستم
ديگه برام فرق نداره بودنم يا رفتنم ولی ميخوام بجنگم تا جون هست توی تنم
بودم، کردم، ديدم دنيا جای گذره دنيا جای گذره ...
دنيا جای گذره ... دنيا جای گذره