<< قسمت 4
یه روز مسئول IT بهم گفت که دکتر زمانبندی می خواد. می خواد بدونه کی نرم افزار تموم میشه. من از قدیم الایام هم در زمانبندی خوب نبودم. حتی کارایی هم که به صورت قطعی میشه براش زمان مشخص کرد مثل تموم کردن یک کتاب، من معمولا به زمانبندی نمی رسیدم، چه برسه به تخمین زمان برای توسعه یه نرمافزار جدید اونم تک نفره!
سخت بود برام و یکم دچار استرس شدم. بعد مسئول IT گفتش که آقای دکتر خیلی خیلییییی به deadline ها پای بنده. موقع زمان دادن فکر این را هم داشته باش.
من نشستم یه حسابی کردم و نوشتم:
زمان ها را خیلی زود دادم، می خواستم خودی نشون بدم. اگه سر موقع نرم افزار را تحویل می دادم برام میشد اردکی که تخم طلا می کنه. آخه یه روز دکتر تویه جلسه 2 نفره بهم گفت:
این نرم افزارها را می خوایم به سایر ادارات مشابه در سطح کشور بدیم. اگه این اتفاق بیوفته هم کلی بهت ماموریت می خوره و هم برای نگهداریش اداره ما شما را به عنوان یک شرکت پیمانکار (یا همچین چیزی) معرفی می کنه و از این راه می تونی کلی پول در بیاری.
منم خوشحال ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل!
دومین اشتباه من اینجا اتفاق افتاد که نگفتم زمان توسعه حداقل دو ساله. چرا؟ چون اون نرم افزار قبلیه را 2 تا برنامه نویس حدود 2 سال با هم نوشته بودن. کلی از uiشون را هم از کامپوننت های Telerik استفاده کرده بودن. سیستم قبلی کار میکرد و کارمندها هم بهش عادت کرده بودن. خوب بود. ولی مثل این بود که ماشینی را بسازی ولی براش شیشه هاش را نگذاری. ماشین کار می کنه. سرعت میگیره ولی اونی که باید باشه نیست.
بعدنا فهمیدم دلیل این که نرم افزار تموم تموم نشده این بوده که دکتر با برنامه نویس ها دعواش شده و دم آخر ممنوع کرده بوده حتی وارد اداره بشن.
من تا حدودی به کپی رایت اعتقاد دارم. کاری را که آدم خودش می تونه پیاده سازی کنه لازم نیست از کامپوننت های کرک شده استفاده کنه.
روزی که زمانبندی را میدادم به مسئول IT گفتم که تو برآورد زمان نرم افزار معمولا 30درصد به تخمین اضافه می کنن و انتظار داشتم وقتی ایشون زمانبندی را به دکتر میده خودش 30درصد را بگذاره روش که این کار را نکرد و همون 9 ماه را داده بود به دکتر.
من به کد زدن back-end دستم تنده چون OO را عمیقا بلدم ولی گلوگاه من توسعه front-end بود (هنوزم کمی هست). کد سمت back-end را زده بودم ولی یهو 1 هفته طول می کشید که با بدبختی html و javascriptش را درست کنم.
با انرژی زیاد داشتم کار را جلو می بردم و هر روز رسمی از رسوم و آداب این اداره برایم جلوه می کرد.
قسمت 6 >>