<< قسمت 5
قرار بود تو این قسمت و قسمت های آتی از آداب و رسوم اداره صحبت کنم. گفتم که یه همکار داشتیم توی واحد IT که اسمش آقای باصفا بود. ایشون تاریخ تولد، ازدواج، نامزدی و بچه دار شدن همه را بلد بود. هر روز که مناسبت رویدادی بود ایشون پول جمع می کرد و برای اون شخص کیک می خرید. اگرم اون شخص خیلی عزیز بود علاوه بر کیک، کادو هم براش می خرید.
کسی که براش کیک می خریدن باید اون روز به بقیه نهار می داد و معمولا غذای خوبی هم می گرفتن و بعضی از همکارا که با بچه های واحد IT هم پیک بودن میومدن تو اتاق ما جمع میشدن و روی زمین زیر انداز می انداختیم و نهار را می خوردیم.
هفته دوم بود که گفتن می خوایم برای فلانی تولد بگیریم. منم برای اینکه می خواستم به عنوان فرد جدید گروه قبول بشم گفتم که هر تصمیمی گرفتین منم پیکم را می دم. برای اون تولد رفتن یک کیک 2.5 کیلویی و یه کارت 250 هزار تومنی خریدن. خیلی زور بود برای همکاری که 10 روزه با هم آشنا شدیم این قدر تو آب بریزم.
سهم خودم را دادم ولی حرص تو دلی می خوردم. گذشت .......
ماه آینده تولد اون یکی.
ماه بعدی عروسی فلان همکار و هدیه عروسیش.
آخر سال عیدی آبدارچی.
سال جدید شد. یکی از خانوم های همکار عروسی کرد. دوباره هدیه.
دوباره تولد این. دوباره تولد اون.
اَه ه ه ه ه ه ............. بِپُکین الهی. مگه من چقدر حقوق میگیرم که هی برای همه مراسم می گیرین ؟؟؟
خدا را شکر این خاله بازی با رفتن آقای باصفا از اداره پایان یافت (صد البته که این سلام برای من علیکی در بر نداشت!)
نمی شدم بگی که نمی دم. آخه وقتی همه میان تو اتاقت نهار و شما هم دعوت می شی، نمی تونی غذا را بخوری و روی خودت هم نیاری. تازه من اولین حقوقم را که گرفتم شروع کردن به گفتن که: باید شیرینی اولین حقوق را بدی. اول حالت شوخی بود، بعد انگار که حقی داشته باشن یه حالت حق به جانبی می گرفتن و می گفتن که شما شیرینی ندادی!!
بالاخره روز تولد حضرت زهرا (س) من یه نهار به بچه ها دادم که برا اونا شیرینی اولین حقوق باشه و هم ثواب برای خودم.
از همه بیرحمانه تر این بود که یکی از خانم ها بعد از چندین ماه مرخصی زایمان که برگشت، آویزونش شدن که باید نهار بدی. بیچاره برای 11 نفر چلو کباب و جوجه گرفت که شد 190هزار تومن (اول سال 97) که خیلی زیاد بود و دلشون نیومد همه پول را ازش بگیرن. 150 هزار تومن ازش گرفتن و طبق معمول باقیش تقسیم شد بین بچه های واحد IT و یکی دیگه!
قسمت 7 >>