احسان ابراهیمی زاده
احسان ابراهیمی زاده
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رگ

دشت

در سایه باد

رمید

باران،

بر خطوط خورشید

کنار پنجره ی نارنج / عمود

زاده شد.

درخت ها

خون سبز شاعر را

به تلخی میکشید

خیس

آلوده

رو به شعاعِ مرکز

لبخند را می پرداخت.

واژه دو سر داشت و یک بادبادکِ شنی

اینجا گونه نقطه ها سبز است.

نمیشود به دیبای شانه ها باور داشت

به جوشش مرگ‌پوی قدم ها میروم

تا در نیم‌سایه ریگ ها

سکوت کنم

دوباره مینویسم

دوباره در آستان رگ هام

ساقه‌ای سبز معطر است.

شعرشعر دیگرادبیاتبارانسبز
در انتظار گودو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید