میدونستین بلاگ ویرگولم یک ساله شده؟ میدونستین خیلی ذوق دارم؟ میدونستین حتی یه سورپرایز زیبا هم داشتم؟ ولی خب، از گفتن نتیجه اش خیلی شرمسارم ولی آره، نشد که بشه :)) انشالله بدون مناسبت یهو اعلام میکنم سورپرایزو :))))
اصلا آقا، الان که اومدم پست یک سالگی بنویسم یادم اومد، خیلی وقته تو ویرگول چیزی ننوشتم و حقیقتا محزونم و همه تقصیرات رو بر گردن میگیرم، اینطور که هم سرم خیلی شلوغ بود، هم اینکه سرم توخالی بود، یعنی، افکار خاصی در جریان نبودن که بیام بنویسم و ازشون صحبت کنم، ولی آره.. .
روزی که اولین پست رو مینوشتم خیلی عجیب بود، اینطور که هم میدونستم چی بنویسم و هم نه :))
خیلی هم فکر نکردم سر محتوایی که میخوام ارائه بدم، خیلی یهویی و همینجوری شروع کردم به نوشتن، از "حالا اینجا" تا به "حال من کم خوبه" و "نقطه ضعف محبوب، کمال گرایی"...، هه هه. چه روز هایی..
داخل تک تک اون نوشته ها، هر کلمه ایی که نوشتم سرشار از احساسات و افکارم بودن، احساسات و افکاری که شاید نمیتونستم به راحتی بیانش کنم اما به واسطه این کیبورد و به اصطلاح قلم تونستم داخل این صفحه خالی پیادشون کنم. ازین بابت هم خوشحالم، چطور بگم، حتی همین حالا هم که میشینم پست های ماه های اخیر رو میخونم با خودم میگم چقدر خوب که شروع کردم :)). رک بگم، همشون، همه ی همه ی این نوشته ها، با وجود انگشت شمار بودنشون در قلب من جا دارن.
برگردیم به امروز:
در اولین تولد بلاگ ویرگولیم راستش خبری از کیک و شیرینی نیست :)))) از این قول های الکی ملکی هم نمیدم که آره امسال بیشتر مینویسم یا هدف مند تر خواهم نوشت.. نه نه،
شعار امسال اینه که "هر چه پیش آمد خوش آمد"، پس مشخصه چه در سر دارم :>>
خلاصه که..
ممنون که یک سال همراهم بودین :))
ممنون که یک سال افکارم و احساساتم رو خوندین :))
مرسی واقعا، اینجا هم دوستان جالبی پیدا کردم، هم دوستان قدیمی من، من رو بهتر شناختن، خلاصه که سرشار از حس خوب بود برام... عاه، احساساتی شدم خیلی :''))) *اشک ذوق*
پایان.
۹۹.۵.۳۱