دختر آفتاب?
دختر آفتاب?
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

پروانه🦋

من میخواستم جاری باشم مثل جریان یه آب.دلم میخواست قلمم بی محابا از احساساتم بنویسد.انگار تنها زمانی  روحم عریان بود که مینوشتم یا نقاشی میکشیدم.در موارد دیگر خودم را میدیدم که نقابی بر چهره دارم و خود واقعی ام را از دیگران پنهان میکنم.مثل کرم ابریشمی شده ام که از درد دور خود پیله تنیده و امید دارد روزی پروانه شود.تلاشی که از درون میکنم و دیده نمیشود.شاید شبیه آن مرد ردا پوش خاکستری در دک تاروت رایدر وایت شده ام که با فانوسی در تاریکی روی زمینی پر از برف به دنبال راه خویش میگردد.ردایش به رنگ خاکستری است که جلب توجه نکند و به اصلاحی چراغ خاموش پیش میرود.نکته جالب اینجاست که در ورژن بعدی این تاروت میبینیم که سگی همراه اوست و اون تنها نیست و ماری کنار اوست.سگ نشانه کسانی که به او کمک میکنند و مار نشانه دشمن است یعنی این شخص دوست و دشمن را از هم میشناسد و سنجیده عمل میکند.بی دلیل نبود که به ورژن بعدی دک تاروت هم تمایل پیدا کردم چون زندگیم هم به این سمت دارد متمایل میشود. راستش از زمانی که انرژی خوانی را شروع کرده ام،تغییرات زیادی را احساس کرده ام.گاهی شهودم  چیزهایی را نشان میدهد که از تحمل یه فرد عادی خارج هست.اینکه احساس کنی یه فرد درموردت فکر میکند،چه فکری میکند و چه زمان فکر کرده همیشه خوشایند نیست.حساسیت به انرژی ها چیزی است که خودش را نشان میدهد.به شدت دلتنگ طبیعتم و دلم میخواهد با در آغوش گرفتن درخت ها زمین را بغل کنم.زمین که  تجسم الهه گایا است و برای صعود تلاش زیادی میکند.گاهی اوقات احساس میکنم ممکن است از حجم فروپاشی روانی متلاشی شوم اما روز بعد هنوز زنده ام. نمیدانم در این جسمی که در این زندگی گرفته ام چندبار مرده ام اما هربار یه من جدید متولد شده که هیچ شباهتی به من قبلی ندارد.ایا قلبم را به روی همه چیز بسته ام؟شاید اینطور به نظر میرسد اما دوباره نوشتن از خودم چیزی بود که مدت ها طول کشید تا جسارتش را پیدا کنم.شاید میخواستم حس کنم که هنوز زنده ام و میتوانم ادامه دهم هرچند زخمی،ناراحت،دلشکسته.اما یاد گرفته بودم خودم را ارام کنم.من دردهایم را مینویسم تا از درون خالی شوم.نمیدانم بقیه چه میکنند اما ریختن درد ها سر کسی دیگر به نظرم کار درستی نیست اینکه دردهایت را ،عیب هایت را فرافکنی کنی راه به جایی نمیبرد.هیچ کداممان کامل نیستیم و این چیزی است که به طرز عجیبی همیشه صدق میکند.اینکه امشب آرام بگیرم برایم کافی است .نمیخواهم فکر کنم فردایم چه میشود..
مرسی که بدون ذکر منبع کپی نمیکنید🫶
دختر آفتاب🌞



دلنوشتهبیداریآرامشزندگیروزمرگی
Writer✍️ Dreamer?Artist?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید