فاطمه اکبری | یک کاوشگر
فاطمه اکبری | یک کاوشگر
خواندن ۷ دقیقه·۱ ماه پیش

ما خانواده نیستیم؛ کار جدا، خانه و خانواده جدا (بخش اول)

فکر می‌کنم شنیدن جمله "ما اینجا یه خانواده‌ایم" در محیط‌های کاری برامون یه چیز عادی و متداوله. یه سری از تیم‌ها (غالبا استارتاپ‌ها) خودشون رو "خانواده" توصیف می‌کنن و روی این جمله و کلمه "خانواده" به خوبی مانور می‌دن.

در نگاه اول این یه جمله ساده به نظر میاد که سیگنال‌هایی از یه محیط گرم و صمیمی و حامی و متحد رو به ما منتقل می‌کنه. مشابه همون استنباطی که معمولا از مفهوم"خانواده" داریم. اما آیا این صرفا یه جمله ساده‌ست؟ چقدر سودمنده؟ چه اثرات بلندمدتی روی بهره‌وری و سلامت سازمان داره؟ چه اثرات بالقوه‌ای روی روان کارکنان داره؟


سازمان‌ها در طول تلاش‌‌شون برای تیم‌سازی‌‌ و ایجاد حس تعلق، اغلب از عبارت "ما یه خانواده هستیم" یا "ما همه در یه کشتی هستیم" استفاده می‌کنن.

وقتی کارکنان می‌بینن که عضوی از یه "خانواده" هستن، ممکنه بلافاصله احساس اعتماد و صمیمیت کنن که همین احساس، روحیه و انسجام تیم رو تقویت می‌کنه. با گذشت زمان، این ذهنیت باعث می‌شه کارکنان احساس وفاداری بیشتری نسبت به تیم داشته باشن، موفقیت تیم رو از آن خودشون بدونن و مایل باشن فراتر از حیطه وظایفشون نقش‌آفرینی کنن.

در بلندمدت هم، سازمان‌ها امیدوارن که این ذهنیت، کارکنان رو تشویق کنه در سازمان باقی بمونن تا فرهنگ تیمی پایدار و متعهد رو تقویت کنن (گاها بدون اینکه نیاز داشته باشن سایر انگیزه‌ها رو تقویت کنن).

مسلما تقویت این ذهنیت و همانندسازی "کار" با مفهوم "خانواده" اثرات قابل توجهی برای تیم‌ها داره اما این اثرات همیشه هم مثبت نیستن و در بلندمدت میتونن نتایج معکوس رو برای یه سازمان به همراه داشته باشن.

بررسی اثرات فرهنگ خانواده-مانند (Family-Like) بر روی سازمان‌ها

برای درک بهتر موضوع، بیاین به صورت موردی و قدم به قدم، چند تا از اثرات قابل توجه ذهنیت خانواده-مانند (Family-Like) روی سازمان‌ها رو باهم بررسی کنیم:

ادراک مثبت از فرهنگ سازمان

معمولا تیم‌هایی که روی این ذهنیت تاکید دارن و استراتژی برند کارفرمایی‌شون رو هم‌راستای این ذهنیت تدوین می‌کنن، اغلب دلسوز و متمرکز به نظر می‌رسن. همین جلوه گرم و متمرکز، کار سازمان رو برای جذب یه سری از استعدادهای خاص که اولویت‌شون جامعه و ارتباطات هست آسون می‌کنه.

افزایش تعهد و تلاش کارکنان

کارکنانی که مفهوم خانواده رو قبول دارن، معمولا تمایل دارن فراتر از نقش‌های خودشون عمل کنن. اونا ممکنه تمایل بیشتری به صرف ساعات طولانی، انجام وظایف زیادی و حمایت از دیگران داشته باشن چون نسبت به خانواده احساس مسئولیت دارن. این تعهد و نقش آفرینی زیاد می‌تونه به شرکت‌ها کمک کنه در کوتاه مدت رشد سریعی رو تجربه کنن و دوره های سخت رو، با سرعت مطلوب پشت سر بذارن.

کاهش نیاز به مشوق‌های مالی

مانور دادن روی ذهنیت خانواده-مانند میتونه به نوعی یه استراتژی صرفه جویی در هزینه‌ها هم باشه. چون برای سازمان، امکان ایجاد انگیزه و وفاداری کارکنان رو برقرار می‌کنه بدون اینکه حقوق کارکنان افزایش عجیب غریب پیدا کنه یا براشون پاداش‌های مالی قابل توجه در نظر گرفته بشه.

کاهش هزینه‌های مالی در کوتاه مدت

زمانی که کارکنان احساس می‌کنن با همکاران و محیط کاری‌شون یه پیوند خانوادگی برقرار کردن، احتمال اینکه در شرایط سخت از کشتی بپرن بیرون کاهش پیدا می‌کنه چون به هر حال نسبت به خانواده احساس مسئولیت دارن و ترک تیم رو شبیه به "ترک خانواده" در نظر می‌گیرن. پس باز هم استعدادها حفظ می‌شن، تاب آوری‌شون افزایش پیدا می‌کنه و به نوعی هزینه‌های تیم کاهش پیدا می‌کنه.


احتمالا تا اینجای محتوا براتون جالب بوده اما صبور باشین چون می‌خوایم وارد قسمت‌های جالب ترش هم بشیم. زمانی که در درازمدت معادلات باهم جور در نمیان و ذهنیت خانواده-مانند نتایج معکوس خودش رو نشون میده!


چالش در مسئولیت پذیری و مرزبندی

وقتی یه سازمان بیش از حد روی فرهنگ خانواده-مانند مانور میده، به مرور اجرای استانداردها، مدیریت مسائل مربوط به عملکرد و یا حتی (در صورت لزوم) اخراج کارکنان براش دشوار می‌شه. چون به هر حال در یه خانواده از کاستی‌ها چشم‌پوشی می‌شه و فرصت‌های متعددی در اختیار اعضای خانواده قرار داده می‌شه. بنابراین اقداماتی که همراه با قاطعیت باشه، ممکنه غیر دوستانه و خارج از عرف فرهنگ خانواده تلقی بشه. جدا از اینکه معمولا خانواده‌ها، حامی بی قید و شرط اعضای خود هستن در حالی که محیط‌های کاری، ذاتا بر طبق قرارداد انتظارات عملکردی دارن. پس وقتی مدیران از کارکنان می‌خوان که تیم رو به عنوان خانواده ببینن، درواقع ناخواسته دارن کارکنان رو تحت فشار می‌ذارن تا زمان و رفاه شخصی‌شون رو فدای پایداری تیم کنن.

افزایش خطر فرسودگی شغلی

با گذشت زمان فرهنگ خانواده-مانند می‌تونه منجر به فرسودگی شغلی کارکنان بشه چون ممکنه کارکنان برای برآورده کردن انتظارات ضمنی، وفاداری و فداکاری بیش از حد به خرج بدن که همین مورد در بلندمدت می‌تونه منجر به خستگی و فشار روانی و نرخ جابه جایی بالا بشه. چون کارکنان فرسوده، یا با افت عملکرد مواجه می‌شن و به مرور از سیستم کنار گذاشته می‌شن، یا خودشون احساس عدم رضایت می‌کنن و برای نقش‌های متعادل تر، محیط رو ترک می‌کنن.

چالش اسکیل آپ کردن و تطابق فرهنگی

در تیم‌های کوچیک و استارتاپ‌ها، رویکرد خانواده-مانند معمولا اعتبار بیشتری داره و اعضای تیم به صورت نزدیک و غیررسمی در اغلب نقش‌ها با هم همکاری دارن. اما چیزی که در یه تیم کوچیک کار می‌کنه، لزوما قرار نیست در تیم بزرگ‌تر هم جواب بده. رفته رفته با رشد تیم، به قاعده‌مندی و فرهنگ ساختاریافته تری نیازه و این فرهنگ غیررسمی می‌تونه چالش برای حفظ و رشد بیشتر ایجاد کنه. این رویکرد ممکنه ناخواسته مانع از تنوع استعدادها و ایده‌ها و نوآوری در دل تیم بشه.

خطرات و مسائل حقوقی

ذهنیت خانواده-مانند گاه به صورت خواسته یا ناخواسته می‌تونه زمینه بهره‌کشی و کار بیش از حد رو فراهم کنه. چون برخی مدیران ممکنه با تکیه بر همین ذهنیت انتظار داشته باشن کارکنان‌شون فرا تر از محدودیت‌های معقول کار کنن یا صرفا به دلیل وفاداری و تعلق، همیشه با شرایط چالش برانگیز کنار بیان و تحت فشار بمونن. این می‌تونه سازمان رو در معرض خطرات قانونی احتمالی قرار بده. بالاخص کسی که دچار فرسودگی شغلی شده باشه، ممکنه به دلیل آزردگی و فقدان مرزهای شفاف به دنبال مراجعات قانونی و یا جبران فشار روانی به شیوه های متفاوتی باشه.

فرهنگ و هویت سازمانی ناسازگار

تاکید بر رویکرد خانواده-مانند، ایجاد یک فرهنگ سازگار و مبتنی بر ارزش رو چالش برانگیز می‌کنه چون هر فردی ایده و تعریف متفاوتی از مفهوم خانواده داره و وقتی تصویر ذهنی افراد با واقعیتی که در جریانه در تعارض باشه، مطمئنا می‌تونه منجر به سوء تفاهم‌های متعدد بشه.


می‌بینین؟ به نظر می‌رسه فرهنگ خانواده-مانند همیشه و در همه زمان‌ها نه تنها کارایی لازم رو نداره بلکه کاملا میتونه زمینه ساز آسیب، سوء استفاده و بازی‌های روانی و بهره‌کشی هم باشه.

البته اینم بگم خیلی وقتا این قضیه با استراتژی و برنامه‌ریزی قبلی اتفاق نمی‌افته؛ یعنی نه سازمان (مدیر) آگاهه داره چی رو رقم می‌زنه و نه کارکنان آگاهن که تحت چه جوی قرار گرفتن.

احتمالا دو طرف فکر می‌کنن دارن مسیر رو درست می‌رن و در درازمدت قراره اتفاقای خوب رقم بخوره اما سایه انداختن مفهومی مثل خانواده روی مفهوم کار، آسیب‌های زیادی رو می‌تونه برای دو طرف ماجرا در پی داشته باشه.

اگه به دنبال اثرات فوری هستین، قطعا به کار بردن مداوم این جمله و پی‌ریزی فرهنگ تیم‌تون بر اساس این جمله، کاملا می‌تونه بهتون کمک کنه. اما اگه دلخواه‌تون و نگاه‌تون از جنس رشد بلندمدت و پایداره، بدونین که ثبات بلندمدت و سلامت سازمانی با ارتباطات شفاف، احترام به مرزهای شخصی، تفکیک مفهوم کار از خانواده و پرورش فرهنگی که روی ارزش‌هایی مثل احترام، همدلی و رفتار حرفه‌ای تاکید داره تامین می‌شه.

مطمئن باشین برای داشتن یه محیط دوستانه، لزوما قرار نیست با هم عضو یه خانواده باشیم :) ما می‌تونیم خانواده نباشیم ولی خیلی حرفه‌ای و دوستانه کنار هم یه ارتباط لذت بخش رو تجربه کنیم.


پیشنهاد ۱: تو بخش بعدی این محتوا می‌خوام همین موضوع رو از لنز روانشناختی و از جنبه پیامدهای روانی که متوجه کارکنان هست بررسی کنم. اگه مشتاق مطالعه‌ش هستی، می‌تونی روی لینک زیر کلیک کنی.

ما خانواده نیستیم؛ کار جدا، خانه و خانواده جدا (بخش دوم)

پیشنهاد ۲: اگه دوست داری به محتواهای بیشتر و متنوعی در مورد این موضوع دست پیدا کنی، کافیه کلیدواژه‌های زیر رو سرچ کنی:

Family-Like Culture, Family-Like Environment, etc.

مهم: چند تا از منابعی که برای نوشتن این محتوا ازشون کمک گرفتم:

www.psychologytoday.com
www.frontiersin.org
www.hbr.org

روانشناسیسلامت روانفرهنگ سازمانیتعلق سازمانیخانواده
دانشجوی کارشناسی روانشناسی | علاقه‌مند به پژوهش در روانشناسی | مشتاق مباحث روانشناسی صنعتی سازمانی، روانشناسی شغل، منابع انسانی داده‌محور | علاقه‌مند به مفهوم تجربه کاربری (UX)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید