فاطمه اکبری | یک کاوشگر
فاطمه اکبری | یک کاوشگر
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

ما خانواده نیستیم؛ کار جدا، خانه و خانواده جدا (بخش دوم)

در بخش اول محتوا اشاره کردم به اینکه جمله "ما اینجا یه خانواده‌ایم" بر خلاف ظاهر ساده‌ش، یه جمله بسیار قدرتمنده با بار معنایی عظیم که اثرات جالب توجهی در بلندمدت بر تیم‌ها داره (اگه بخش اول محتوا رو هنوز مطالعه نکردی، کافیه روی لینک زیر کلیک کنی).

ما خانواده نیستیم؛ کار جدا، خانه و خانواده جدا (بخش اول)

در بخش دوم می‌خوام یه کم از لنز روانشناختی به جریان نگاه کنیم و ببینیم این جمله چه اثراتی روی روان کارکنان در یه تیم / سازمان داره.

اثرات روانی و پیامدهای روانشناختی دیدگاه خانواده-مانند

در حالی که هدف از گفتن "ما اینجا یه خانواده‌ایم" معمولا تقویت حس تعلقه، اما فراموش نکنیم قرارداد حرفه‌ای که بین کارکنان و سازمان منعقد می‌شه بر اساس یه سری ضوابط و شرایط، احترام متقابل و نقش‌های تعریف شده هست نه روابط خانوادگی. تاکید روی این عبارت می‌تونه دروازه‌ای باشه برای توجیه انتظارات غیر منطقی دو طرفه و یا زمینه‌ای باشه برای تحریک ناامنی‌های روانی کارکنان. در ادامه چند مورد از این اثرات رو بررسی می‌کنیم.

بازآفرینی (بازنمایی) الگوهای ناکارآمد

محیط خانواده-مانند پتانسیل اینو داره که به طور ناخواسته، پویایی ناکارآمدی رو که بعضی از کارکنان در خانواده‌های واقعی‌شون تجربه کردن، بازآفرینی کنه و کارکنان هم ناخودآگاه، همون پویایی رو در محل کار با همکاران و مدیران‌شون بازسازی می‌کنن.

مثلا، کارکنانی با سبک دلبستگی ناایمن، ممکنه مدیر / مدیران‌شون رو به عنوان "والدین جانشین" یا "والدین ایده‌آل" ببینن، به دنبال کسب تایید و اطمینان دائمی از اونا باشن و بیش از حد به اعتبارسنجی بیرونی برای دریافت احساس ارزشمندی متکی بشن که البته در صورت شکست در برآورده کردن این انتظارات درک شده، گاها اضطراب عملکرد و یا فرسودگی شغلی رو تجربه می‌کنن.

یا مثلا در سبک دیگه‌ای از دلبستگی ناایمن (اجتنابی)، کارکنان ممکنه از موقعیت‌هایی که بار عاطفی داره کناره‌گیری کنن، واکنش تدافعی نشون بدن در نتیجه خودشونو بیشتر منزوی کنن و احساس جدایی از خانواده (تیم) رو عمیق‌تر تجربه کنن.

وابستگی عاطفی و آمیختگی هویت

در محیط خانواده-مانند با گذشت زمان، کارکنان ممکنه آمیختگی هویت رو تجربه کنن، جایی که احساساتی که نسبت به خودشون دارن به طور نزدیک با نقش کاری‌شون و سازمان در هم تنیده می‌شه. این می‌تونه منجر به وابستگی عاطفی بشه که خودِ وابستگی بیش از حد به "خانواده"، می‌تونه زمینه آسیب‌پذیری، بهره‌کشی و سوء استفاده از کارکنان رو فراهم کنه.
مثلا در بعضی از موقعیت‌ها، ممکنه کارکنان اختلافات حرفه‌ای رو شخصی‌سازی کنن و برخی از احساسات ناخوشایند (مثل احساس عدم کفایت یا شکست) در اونا سر باز کنه یا تشدید بشه.
یا مثلا ممکنه کارکنان بازخوردهای عادی محل کار رو به عنوان تهدیدی برای تعلق‌شون یا حمله به نقش‌شون در تیم تفسیر کنن که منجر به افزایش استرس و شک به خود و واکنش‌های نامتعارف می‌شه.

مرزهای مبهم و سردرگمی نقش

فرهنگ‌های خانواده-مانند معمولا افراد رو به مشارکتی فراتر از مرزهای حرفه‌ای تشویق می‌کنن که این کار به نوعی حفاظت و فداکاری برای پایداری خانواده به شمار میاد. مثلا کارکنانی که دارای یکی از انواع سبک‌های دلبستگی ناایمن (در اینجا سبک اضطرابی) هستن، اغلب به دنبال تایید و درگیر با ترس از طرد شدن هستن. بنابراین ممکنه از نه گفتن در محیط کار اجتناب کنن و تمایلی به مرزگذاری نداشته باشن یا از اینکه برای خودشون وقت بذارن، احساس ناراحتی یا گناه کنن چون نگرانن که این کار جایگاه‌شون رو در "خانواده" متزلزل کنه.

گاهی هم کارکنان تحت تاثیر جو خانواده-مانند، احساس می‌کنن که مجبورن نقش‌شون رو بیش از حد گسترش بدن و در نقش‌های شبه خانوادگی (مثل کسی که مراقبه یا کسی که صلح رو برقرار می‌کنه) قرار بگیرن. پس این نوع محیط گاها ناامنی‌های درونی کارکنان رو تشدید می‌کنه و به نوعی، اونا رو دعوت می‌کنه به جبران افراطی یا دوری از تعارض.

خستگی روانی و فرسودگی شغلی

استعاره خانواده، متضمن تعهد و وفاداری بی قید و شرطه که می‌تونه منجر به فرسودگی شغلی بشه. چون ممکنه کارکنان احساس کنن مجبورن فراتر از نقش‌های شغلی واقعی‌شون برای حمایت از "خانواده" (حتی به بهای رفاه شخصی) پیش‌روی کنن (مثلا ساعت‌های طولانی علاوه بر زمان‌های مقرر کاری به انجام امورات تیم مشغول باشن).

بنابراین به مرور مرز بین زندگی شخصی و حرفه‌ای‌شون محو می‌شه؛ درواقع در چنین محیط‌هایی، کارکنان ممکنه بیش از حد متعهد بشن، از ناامید کردن دیگران بترسن و مجبور به نادیده گرفتن خودشون و انجام تعهدات ناگفته برای حفظ احساس تعلق و امنیت بشن. همین نادیده گرفتن خود و قربانی کردن نیازهای شخصی به نفع خانواده، به مرور باعث بروز احساسات ناخوشایند و خستگی روانی در کارکنان می‌شه.


همونطور که پیش تر اشاره شد، سایه انداختن مفهومی مثل خانواده روی مفهوم کار، آسیب‌های زیادی رو می‌تونه برای دو طرف ماجرا در پی داشته باشه. مواردی که تا الان بهش اشاره شد، بخشی از پیامدهای یک محیط یا فرهنگ خانواده-ماننده که از جنبه‌های مختلف متوجه کارکنانه. شما می‌بینین که ترویج یه فرهنگ نادرست چطور می‌تونه مرزهای حرفه‌ای رو کم‌رنگ کنه، ناامنی‌های حل نشده رو تحریک کنه و روابط حرفه‌ای رو تحت تاثیر قرار بده.

هدف از انتشار این محتوا آگاهی‌بخشی دو جانبه بود و تاکید بر اینکه کارکنان می‌بایست اقدامات موثری برای رسیدگی به سلامت روان‌شون انجام بدن و آگاه باشن که ناامنی‌های حل نشده، چطور می‌تونه باعث تداوم پویایی‌های ناکارآمد و آزردگی روانی در محیط کار (مخصوصا در فرهنگ‌های ناسالم) بشه. ضمن اینکه برای تجربه رشد و بهره‌وری، مهمه که تمرکز مدیران روی مواردی مثل احترام به مرزگذاری، ایمنی روانی، همدلی و رفتار حرفه‌ای و داشتن محیط کاری سالم باشه نه تکیه به جمله "ما اینجا یه خانواده‌ایم"


پیشنهاد: اگه دوست داری به محتواهای بیشتر و متنوعی در مورد این موضوع دست پیدا کنی، کافیه کلیدواژه‌های زیر رو سرچ کنی:

Family-Like Culture, Family-Like Environment, etc.

مهم: چند تا از منابعی که برای نوشتن این محتوا ازشون کمک گرفتم:

www.psychologytoday.com
www.frontiersin.org
www.hbr.org

روانشناسیسلامت روانفرهنگ سازمانیتعلق سازمانیخانواده
دانشجوی کارشناسی روانشناسی | علاقه‌مند به پژوهش در روانشناسی | مشتاق مباحث روانشناسی صنعتی سازمانی، روانشناسی شغل، منابع انسانی داده‌محور | علاقه‌مند به مفهوم تجربه کاربری (UX)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید