جانی دپ کودکی پیچیده ای داشت. او خیلی زود به مصرف سیگار و مواد مخدر روی آورد.(آرس هفایسوس)
خودش میگوید که بارها خودش را در اتاقی حبس کرده و حتی گاهی خودآزادری کرده است.
در آن زمان پدر وی سنیورجان، مهندس شهرسازی و مادرش بتی، پیشخدمت بود
جانی در کودکی رابطه چندان دلچسبی با پدرش نداشت.(پرسفون هفایسوس)
رابطه اش با مادرش نیز بد نبود ولی پدربزرگ را به هر کس دیگر ترجیح میداد.
هفت سال بیشتر نداشت که پدربزرگش از دنیا رفت.خانواده او تا 15 سالگیبه بیشتر از 20 خانه نقل مکان کرده بودند.کمی بعد والدینش از یکدیگر جدا شدند.
او می گوید:وقتی صدای دعواهای پدر و مادرمان را می شنیدیم با برادر و دو خواهرم در این باره صحبت میکردیم که قرار است چه کسی پیش کدامشان زندکی کند.(هفایسوس)
جانی دپ پس از جدایی والدینش، با مادر و ناپدری اش زندگی میکرد.
یک سال بعد، مدرسه را رها کرد و تمام وقتش را روی موسیقی گذاشت. دو هفته بعد تصمیم گرفت به مدرسه بازگردد ولی مدیر مدرسه به او گفت همان بهتر که سراغ موسیقی برود. خود او سه سال حضورش در دبیرستان را دورانی بسیار خسته کننده و نفرت انگیز توصیف میکند.(هفایسوس)
جانی بعد از این اتفاق، گیتاریست گروه راک محلی کیدز شد. البته حضور وی در این گروه کوتاه مدت بود چراکه او جاه طلبی های بیشتری را در سر میپروراند. پس برای پیشرفت بیشتر به لس آنجلس نقل مکان کرد، شهری که سرنوشت او را تغییر داد.(دیونوسوس)
در لس آنجلس به عضویت گروه سیتی انجلز درآمد و آنها را در اولین اجرای رسمیشان تحت عنوان اندوه مرد جوان همراهی کرد. او در این مدت به شغل هایی نظیر مکانیکی، فروش تلفنی خودکار و کار در پمپ بنزین پرداخت.
جانی دپ در بیست سالگی با لوری آن آلیسون بیست و پنج ساله، خواهر خواننده و نوازندی گیتار بیس گروه آشنا شده و پس از مدتی با او ازدواج کرد.(تعامل آرس با آفرودیت دیمیتر)
اگرچه عمر این رابطه کوتاه بود ولی نقطه عطفی بزرگ در زندگی حرفه ای جانی به حساب می آمد. چراکه لوری به واسطه گریمور بودنش مقدمات آشنایی جانی را با نیکلاس کیج فراهم کرد.
کیج که در آن زمان به واسطه حضور در فیلم های فرانسیس فورد کوپولا(عمویش) اعتباری برای خود بهم زده بود، نخستین کسی بود که پیشنهاد بازیگری را به جانی داد و موجبات حضور وی در نخستین فیلم سینماییش را فراهم کرد.
جانی دپ از سال 1998با وانسا پارادی، بازیگر و خواننده فرانسوی وارد عشق و عاشقی شد که ثمره این ازدواج یک دختر و یک پسر بود. این زندگی هم بعد از 14 سال به طلاق ختم شد. به گفته جانی فرزندانش پایه زندگی اش هستند.(پوزدیدون)
جانی دپ به همراه ونسا پارادی به پرورش انگور و تولید شراب در باغ انگور در شمال سن تروپه در جنوب شرق فرانسه می پرداخته است.او به شراب های فرانسوی از جمله شراب بوردو علاقه بسیار دارد و طی مصاحبه ای که با نشریه فیگارو داشت، عنوان کرد: با این شراب ها انسان به نیروانا دشت می یابد.(هفایسوس پوزیدون)
او همچنین به همراه شان پن، جان مالکوویچ و مایل هاکنل صاحب رستوران بار فرانسوی من ری در شانزلیزه بود.
در جریان تصویر بردای فیلم خاطرات عجیب و فریب بود که جانی با امبرهرد جوان آشنا شده و در ادامه با وی وارد رابطه شد. آنها پس از نزدیکه به سه سال رابطه، در فوریه 2015 طی یک مراسم خصوصی در لس آنجلس با هم ازوداج کردند اما زندگی مشترک آنها پس از کذشت نزدیک هب 14 ماه با شکایت امبر مبنی بر خشونت خانگی جانی به تلخی گروید.در نهایت پس از ماهها مشاجره و کشمکش، جانی متعهد شد که مبلغ 7 میلیون دلار به امبر بپردازد و آن دو در تاریخ سیزدهم ژانویه 2017 به طور رسمی از هم جدا شدند.
در سال 2019 امبر هرد در یک فایل صوتی اعتراف کرد که جانی را بارها کتک زده و وسایل خطرناک به سوی او پرتاب میکرده و حتی باعث آسیب جدی به انگشت او شده و غیر از آن نیز سیگارش را چندین بار بر روی او خاموش کرده و جانی دپ را به شدت آزادر میداده است.( تعامل هفایسوس پوزیدون با پرسفون پوزیدون)
جانی دپ به خاطر تخریب یک آپارتمان در سال 1994 دستگیر شد.(پوزیدون)
جانی دپ در سال 1999 مقابل رستورانی در لندن به علت درگیری با یک پاپاراتزی دستگیر شد.(هفایسوس پوزیدون)
جانی برای خودش یک نام مستعار با نام آقای بوگند و انتخاب کرد که البته مورد توجه قرار نگرفت.(هفایسوس)
رابرت دنیرو درباره او گفته: بدون جانی سینما یک چیزی کم داشت.
جانی دپ می گوید: بچه عجیبی بودم. میخواستم بروسکلی باشم، میخواستم پلیس باشم وقتی که 5 سالم بود.( آرس سرکوب شده)
من خجالتیم، خیال پردازم یا هر چیزی که شما بهش بگین. از شهرت متنفرم و ازش دوری میکنم.(پرسفون هادس)
شما با پول استقلال خودتان را میخرید چون در بیشتر طول زندگی اجازه ندارید عادی باشید.(پوزیدون)
پدر شدن تغییر بزرگی در زندگی من بود اما بیشتر از اینکه تغییر باشد، باعث شد خودم را پیدا کنم. ونسا و فرزندانم شالوده زندگی من هستند و هنگامی که با آنها هستم احساس میکنم جایی هستم که باید باشم.(هفایسوس پوزیدون)
جانی در جایی گفته بود تا 27 می 1997 هر آنچه انجام داده بودم یک جور خیال باطل بوده، بودن بدون زندگی کردن و سرانجام تولد دخترم به من زندگی بخشید.
او عاشق این است که به همراه دخترش انیمیشن ببیند.
هر آنگونه که هستیم و به هر علتی که به هر گونه ای زیست میکنیم، و هر شخصیتی که داریم چه در پیش رو و ظاهر و چه در اعماق متفاوت از روان و ناخود آگاهمان، ریشه ای در یک سری از علل عوامل درونی و بیرونی دارد، که در رویکرد یونگ به آنها آرکتایپ گفته می شود.
این آرکتایپها در هر انسانی وجود دارند و فراجنسیتی هستند، هر یک از این آرکتایپها بسته به این که در حوزه ذهن، جسم یا روح باشند تأثیرات متفاوتی بر ما و محیط پیرامونمان بر جای می گذارند، اما مهم این است که آیا ما تحت اختیار آنها هستیم و مُسَخَّر آنهاییم و تسخیرمان کرده اند و ما آلت دست آنها شده اسم و یا آرک تایپها تحت اختیار ما بوده و به عنوان ابزاری برای طی طریق و رسیدن به اهداف و تعالیمان.
اینکه آیا ما تحت تأثير مدیریت و فرماندهی ذهنمان هستیم یا سایر قوای اختیاریه وجودمان، همه این شرایط باعث می شود یکنفر بشود جانی دپ، یکی بشود دونالد ترامپ یکی تام هنکس یکی هم من و تو.
تغییر اما از من آغاز می شود و این نکته کلیدی است.
راستی شما درباره آرکتایپهای جانی دپ چه فکر می کردید؟
برای آشنایی کاملتر در مورد ویژگیهای شخصیتی هر یک از آرکتایپها به پستهای دیگر در صفحه ما مراجعه کنید که لینکهای هر کدام به تفکیک در زیر آمده است:
با ما همراه باشید...