ویرگول
ورودثبت نام
fatemeh ghasemi
fatemeh ghasemi
خواندن ۲ دقیقه·۳ روز پیش

در اتاق درمان

لمیده بودم توی کاناپه اتاق. گفتم همه حوصله‌سر‌برند. زن رو به رویم گفت: خسته‌ای و دردمند. و من به این فکر کردم که هیچوقت فکر نمی‌کردم این بی‌حوصلگی‌ام مقابل دیگران، آدم‌ها، کتاب‌ها، حرف‌ها، موضوعات، مکان‌ها و ... از خستگی‌ باشد.

خزیده شدم به لبه صندلی و از اینکه کسی بی‌آنکه بخواهم تظاهر کنم یا نشان دهم، این خستگی را فهمیده هیجان‌زده شدم. من در ابتدای جلسه صحبت را با «این روزها، این هشت نه ماه اخیر حالم به نسبت تمام روزهای دیگر عمرم بهتر بوده است» آغاز کرده بودم و او از میان تمام تمام تمام این سرکوب‌ها، خستگی و رنجم را بیرون کشیده بود.

توی جلسات قبل، هربار به سمت غم می‌رفتم، هربار که او می‌خواست کمی درباره این غم پنهان حرف بزنم، فرار می‌کردم. و این زن مهربان، مجبورم نمی‌کرد که روی موضوعی بمانم که نمی‌خواهم. اما آن روز انگار روحم آرام‌تر گرفته بود برای اینکه بپذیرم این تن دردمند، این روح خسته، نیاز دارد کمی بگوید. از لحظات خوبی که گذرانده بگوید. از آدم خوبی که داشته و از دست داده بگوید. از توجه و ارزش و احساسی که یک جایی، همه‌ش را گذاشته و رفته چون فکر کرده عزت نفسش بیشتر از همه این توجه‌ها می‌ارزیده بگوید. و کسی، بی‌آنکه قصدش تعریف و تمجید باشد؛ این را به رو بیاورد که چقدر کار بزرگی کردی برای زندگی‌ت. برای فاطمه.

حالا من ماندم و غمی که روی دست باید بگیرم و تشییعش کنم. تشییع پیکری که عزیز است، خاطره‌انگیز است، تمام شده است و از همه مهم‌تر، من است. خود خود من. خود من با تمام روزهایی که گذراندم. خود من با تمام لحظاتی که حس کردم بهترینم. کافی‌ام. ارزشمندم. دوست داشتنی‌ام. خواستنی‌ام. حالا مجبورم یک بخشی از خودم را پیش از اینکه به خاک بسپارم تشییع کنم. به دیگران نشانش دهم. این جنازه را به رسمیت بشناسم. نه امروز و دو روز و سه روز. ماه‌ها. یا حتی سال‌ها.

زن، قانعم کرد که آن صورتک فیکی که از غم دارم، اصیل نبوده. قانعم کرد که این بار قرار نیست دست و پایم را غرق این ناراحتی کنم. قرار نیست این سیاهی بچسبد به سرتاپایم و نگذارد زندگی کنم. این بار این پرنده غمگین قرار است با همین بال‌های زخمی و دردمند پرواز هم بکند، آشیانه هم بسازد، به زندگی‌اش هم برسد و به غمگین بودن هم ادامه دهد. قانعم کرد که واقعا Sad bird Still fly.

پرندهغمغمگینتراپیسترواندرمانی
در بند ِ کلمات و علاقه‌‌مند به کسب و کار با کلمات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید