قطره·۴ سال پیشجستجوی کوتولهعشق چیست؟ ... کوتوله در مقابل پادشاه خود زانو زده بود ... از عمیق ترین نقاط کوه آتشفشان برای خدمت به پادشاه فرا خوانده شده بود ... به همین…
قطره·۴ سال پیشماهی تنگماهی نگاه میکرد ... به روبرویش ... آن طرف شیشه ی تنگ را ... زندگی در جریان بود ... گویی که هیچکس حواسش به او نبود ... از وقتی به دنیا آمده…
قطره·۴ سال پیشتاسدیوی بود ... تنها ... رنگ پوستش مشکی ... در مرکز زمین ایستاده بود ... از آفریدگار شانس تنها بودن برای او نصیب شده بود ... نه دوستی ... نه ی…
قطره·۴ سال پیشقطارمیرفت ... بدون اینکه دلیلش را بداند ... به صورت ممتد بین دو خط فلزی سرد ریل ادامه می داد ... از کنار درختان به مانند ارواح سبز زمین رد می ش…
قطره·۴ سال پیشکاش دلمان بلرزدکاش یک بار هم که شده زلزله ای بیاید که تنمان را نلرزاند ...دلمان را بلرزاند ...انسانیتمان را بلرزاند ...خاطرات خوبمان را بلرزاند ...کینه ها…
قطره·۴ سال پیشماهماه از آسمان زمین را روشن میکند .مثل هر شب...مثل هزاران تاریکی قبل از آن...ولی دیگر حس و شوق قبل را ندارد.دیگر کسی نیست که از دیدنش به دوق…
قطره·۴ سال پیشنیمکتهمان جا ایستاده بودم ... جایی که از سالها پیش که از چوب تازه کنده شده بودم تکان نخورده بودم , دختری با شادابی مختص دوره ی جوانی به سمت من…
قطره·۴ سال پیشبه سودای انسانیت بدون چشم داشتتصور کن هیچ بهشت و جهنمی نیست !هیچ وعده ای مبنی بر حوری بهشتی و لذت بی نهایت به ازای انجام کار خوب نیست !آن موقع باز هم به مردم کمک میکنی؟ه…
قطره·۴ سال پیشدیوار سیاه و دیوار سفید_ ای بابا صدای داد و فریادهایشان امانم را برید!+ زیاد ناراضی نباش ... من هم مانند تو ، دعا و اذانشان آرامش برایم نذاشته است._باز هم صدا های…
قطره·۴ سال پیشسیاست چوپانیمیخوای آدما رو کنترل کنی؟اونا رو مثل گوسفندایی در نظر بگیر که کل پشماشونو بزنی و از سرما به خود بلرزند ...اینطوری از سرما ضعیف میشن هیچ کار…