ویرگول
ورودثبت نام
دانستنی ها
دانستنی ها
خواندن ۱۵ دقیقه·۳ سال پیش

همه چیز درباره آلبرت انیشتین

آلبرت انیشتین فیزیک‌دان نظری آلمانی بود که نظریه نسبیت را به‌عنوان مهم‌ترین دستاوردش توسعه داد که در کنار مکانیک کوانتومی دو ستون فیزیک مدرن به‌شمار می‌روند و به‌خاطر تاثیرش بر فلسفه علم نیز شناخته می‌شود. در نظر عامه مردم، اینشتین بیشتر به‌خاطر فرمول هم‌ارزی جرم و انرژی یعنی E=mc۲ شهرت دارد که از آن به‌عنوان معروف‌ترین فرمول در سراسر جهان یاد می‌شود. او «برای خدماتش در زمینه فیزیک نظری و به‌ویژه کشف قانون اثر فوتوالکتریک»، موفق به کسب جایزه نوبل در سال ۱۹۲۱ شد.

اینشتین در امپراتوری آلمان و در یک خانواده یهودی زاده شد. او در سال ۱۸۹۵ به سوئیس رفت و ملیت آلمانی خود را در ۱۸۹۶ باطل کرد. در سال ۱۹۰۰، موفق به اخذ مدرک دیپلم در زمینه ریاضی و فیزیک از مدرسه پلی‌تکنیک فدرال در زوریخ شد. او پس از مدتی موفق شد که به‌عنوان بازرس ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات سوئیس در بِرن مشغول به‌کار شود و بین سال‌های ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۹ در این سمت باقی ماند. او در ۲۶ سالگی، چهار مقاله استثنایی و پیشگامانه در مورد اثر فوتوالکتریک، حرکت براونی، نسبیت خاص و هم‌ارزی جرم و انرژی منتشر کرد که توجه جهان علم را به‌خود جلب کرد و در همین سال نیز موفق به اخذ مدرک دکتری خود از دانشگاه زوریخ شد. در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار کارش در زمینه نسبیت خاص، اینشتین کارش را برای توسعه این نظریه به میدان گرانشی آغاز کرد، که در نهایت در سال ۱۹۱۶ تحت عنوان نسبیت عام منتشر شد و آن را برای مدل‌سازی کیهان به‌کار برد. او همچنین به بررسی خواص حرارتی نور و نظریه کوانتومی تابش پرداخت که در نهایت به بنیان‌گذاری نظریه فوتونی نور منتهی شد. در سال ۱۹۳۳ در زمان حضورش در ایالات متحده آمریکا، آدولف هیتلر به قدرت رسید و دیگر به آلمان بازنگشت. در آستانه جنگ جهانی دوم او از نامه‌ای حمایت کرد که در مورد توسعه بالقوه «بمب‌های جدید فوق‌العاده خطرناک» هشدار داده می‌شد و توصیه می‌کرد که ایالات متحده تحقیقات مشابهی را آغاز کند. اینشتین ایده استفاده از شکافت هسته‌ای به‌عنوان سلاح را به‌صورت عمومی محکوم می‌کرد و به‌همراه برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی بیانه‌ای را با عنوان بیانیه راسل–اینشتین امضا کرد. او از سال ۱۹۰۸، تدریس فیزیک نظری در دانشگاه برن را شروع کرد و در سال‌های بعد، در دانشگاه زوریخ، دانشگاه کارل در پراگ رفت و مدرسه پلی‌تکنیک فدرال در زوریخ به تدریس ادامه داد. در سال ۱۹۱۴، او به عضویت فرهنگستان علوم پروس در برلین درآمد و به‌مدت ۱۹ سال در آنجا ماند. اینشتین از همکاران مؤسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون در شهر نیوجرسی بود که تا پایان عمرش در سال ۱۹۵۵ نیز این همکاری را حفظ کرد. او بیش از ۳۰۰ مقاله علمی و ۱۵۰ مقاله غیرعلمی منتشر کرد. دستاوردهای فکری و جدید او موجب شد که نام اینشتین معادلی برای هوش و نبوغ محسوب شود.

آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ میلادی در شهر اولم در پادشاهی وورتمبرگ آلمان، در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدر او، هرمان اینشتین، یک فروشنده و مهندس و مادرش پائولین کُخ بود. در سال ۱۸۸۰ اندکی پس از تولد اینشتین، خانواده اینشتین به مونیخ مهاجرت کردند و در آنجا پدر اینشتین و عموی او یاکوب، یک تجارت کوچک برای نصب گاز و آب تأسیس کردند. از آنجا که این تجارت از نظر اقتصادی رضایتبخش بود، آنها در سال ۱۸۸۵ تصمیم گرفتند، با حمایت کل خانواده، کارخانهٔ تولید لوازم الکتریکی راه‌اندازی کردند. شرکت پدرش موفق بود و نیروگاه‌های برق را در شوابینگ در مونیخ و وارزه و سوسا در ایتالیا را تأمین می‌کرد. خانواده اینشتین از یهودیانی اشکنازی بودند که خیلی سخت‌گیر نبودند و از همین رو، آلبرت از سن ۵ سالگی به‌بعد و به‌مدت سه سال، در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک در مونیخ درس می‌خواند. در سن هشت سالگی، او به مدرسه لوتیپولد فرستاده شد تا تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را ادامه دهد. او هفت سال بعد، امپراتوری آلمان را ترک کرد. در سال ۱۸۹۴، کارخانه هرمان و جیکوب، چون سرمایه لازم برای تبدیل تجهیزات خود از استاندارد جریان مستقیم (DC) به استاندارد کارآمدتر جریان متناوب (AC) را در اختیار نداشت، قادر به تأمین لوازم الکتریکی نیروگاه‌های برق نبود. این ناکامی موجب شد که خانواده مجبور به فروش شرکت شود. خانواده اینشتین در جستجوی شغل، راهی ایتالیا شد، ابتدا در میلان و چند ماه بعد در پاویا ساکن شدند. زمانی که خانواده اینشتین به پاویا نقل مکان کردند، آلبرت که ۱۵ ساله بود، در مونیخ ماند تا تحصیلاتش را در مدرسه لوتیپولد به اتمام برساند. پدر او تمایل داشت که آلبرت رشته مهندسی برق را ادامه دهد، از طرفی آلبرت به‌خاطر برخوردهایی که با مسئولین مدرسه داشت از آنها و روش آموزشی آنها متنفر شده بود. او بعداً در مورد آن دوران گفت که روش سخت‌گیرانه به‌یادسپاری و حفظ کردن مطالب، موجب از بین رفتن روحیه یادگیری و خلاقیت شده بود. در پایان دسامبر ۱۸۹۴، او به برای پیوستن به خانواده‌اش در پاویا، به ایتالیا سفر کرد و این کار را با متقاعد کردن مدرسه با کمک گواهی یک پزشک انجام داد. در طول مدتی که او در ایتالیا به‌سر می‌برد، مقاله‌ای کوتاه با عنوان «در مورد بررسی وضعیت اتر در یک میدان مغناطیسی» به رشته تحریر درآورد. اینشتین حتی از دوران جوانی تبحر خاصی در ریاضی و فیزیک داشت و از هم رده‌های خود چند سال جلوتر بود. او از ۱۲ سالگی شروع به خودآموزی جبر و هندسه اقلیدسی در طول یک تابستان کرد. علاوه‌بر این، او توانست در سن ۱۲ سالگی به‌صورتی مستقل، اثباتی اختصاصی برای قضیه فیثاغورس بیابد. معلم خانوادگی آنها مکس تالمود، می‌گوید بعد از آن که به آلبرت ۱۲ ساله، کتاب درسی هندسه دادم، او طی مدت کوتاهی تمام کتاب را مطالعه کرد. از آن به بعد، او وقت خود را به ریاضیات پیشرفته‌تری اختصاص داد. به‌طوری که در مدت زمان کوتاهی ریاضیات او به حدی پیشرفت کرد که من نمی‌توانستم پابه‌پای او ادامه دهم. علاقه آلبرت اینشتین به هندسه و جبر، موجب شد که در سن ۱۲ سالگی به این نتیجه برسد که می‌توان طبیعت را به‌صورت یک «ساختار ریاضی» درک کرد. آلبرت خودآموزی علم حساب را در ۱۲ سالگی آغاز کرد و زمانی که ۱۴ ساله شده بود، به گفته خودش در انتگرال و حساب دیفرانسیل به استادی رسیده بود. در سن ۱۳ سالگی، او به صورت جدی‌تری به فلسفه (و موسیقی) علاقه پیدا کند. به او کتاب نقد خرد محض از کانت پیشنهاد شد که باعث شد کانت فیلسوف مورد علاقه او شود. معلم او در این باره می‌گوید: در آن زمان، او فقط یک کودک بود؛ کودکی ۱۳ ساله. اما مشغول خواندن آثار کانت بود؛ آثاری که برای مردم معمولی غیرقابل درک است. اما برای او کاملاً واضح بود. در سال ۱۸۹۵ و در سن ۱۶ سالگی، آلبرت اینشتین در امتحان وروی برای مدرسه فدرال پلی‌تکنیک (که امروزه با نام مؤسسه فناوری فدرال زوریخ (ETH) شناخته می‌شود) در زوریخ شرکت کرد. او در آزمون عمومی رد شد، اما موفق شد در بخش ریاضی و فیزیک نمرات خارق‌العاده‌ای بگیرد. به توصیه مدیر مدرسه فدرال پلی‌تکنیک، او برای تکمیل دوران مدرسه خود، به‌مدت دو سال (۱۸۹۵ و ۱۸۹۶) به مدرسه آرگوویان کانتونال در ارو، سوئیس رفت. در حالی‌که او در کنار خانواده جوست وینتلر به‌سر می‌برد، به دختر او، ماری علاقه‌مند شد. خواهر آلبرت، مایا، سپس با پسر این خانواده، جوست وینتلر ازدواج کرد. در ژانویه ۱۸۹۶، آلبرت با موافقت پدرش، برای فرار از خدمت سربازی، شهروندی آلمانی خود را باطل کرد. در سپتامبر ۱۸۹۶، او در آزمون نهایی مدرسه در سوئیس با نمره عالی قبول شد و در ریاضی و فیزیک، نمره کامل ۶ گرفت. سرانجام، آلبرت در ۱۷ سالگی در دوره چهار ساله ریاضی و فیزیک در مدرسه پلی‌تکنیک زوریخ ثبت نام کرد. ماری وینتلر که یک سال بزرگتر از آلبرت بود، برای یک شغل معلمی به اولسبرگ سوئیس نقل مکان کرد. همسر صربستانی و آینده آلبرت اینشتین، میلوا ماریچ، که در آن زمان دختری ۲۰ ساله بود، در همان سالی که آلبرت وارد مدرسه پلی‌تکنیک زوریخ شد، در آنجا ثبت نام کرد. او در میان شش دانشجوی رشته ریاضی و فیزیک، تنها دانشجوی زن بود. در طول چند سال بعد، آلبرت و میلوا به یکدیگر علاقه‌مند شدند؛ به‌طوری که ساعت‌های زیادی با هم فیزیک مطالعه می‌کردند. در سال ۱۹۰۰، آلبرت موفق شد در آزمون ریاضی و فیزیک قبول شود و مدرک تحصیلی آن رشته را دریافت کند. اگرچه برخی مدعیند که میلوا در نوشتن مقاله‌های منتشر شده از اینشتین در سال ۱۹۰۵ همکاری کرده‌است اما مورخان فیزیک با بررسی موارد مطرح شده، هیچ‌گونه اثری از مشارکت‌های میلوا مشاهده نکرده‌اند.

در سال ۱۹۸۷ مکاتبات میان اینشتین و میلوا ماریچ کشف و منتشر شد. این مکاتبات نشان می‌داد که آن دو، دختری به‌نام لیزرل داشته‌اند که در اوایل سال ۱۹۰۲ متولد شده بود و با مادرش میلوا در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در نووی ساد زندگی می‌کرده‌است. میلوا بدون فرزندش، به سوئیس بازگشت، فرزندی که نام واقعی و سرنوشتش نامعلوم است. از محتویات نامه اینشتین در سپتامبر ۱۹۰۳ برمی‌آید که آن دختر یا بر اثر بیماری مخملک در خردسالی درگذشته‌است یا او را به خانواده‌ای برای فرزندخواندگی واگذار کرده‌اند. اینشتین و ماریچ در ژانویه سال ۱۹۰۳ ازدواج کردند. در ماه مه سال ۱۹۰۴، پسر آنها هانس آلبرت اینشتین، در برن سوئیس به‌دنیا آمد. دومین پسر آنها، ادوارد در ژوئیه ۱۹۱۰ در زوریخ متولد شد. آلبرت و میلوا در آوریل ۱۹۱۴ به برلین نقل مکان کردند، اما زمانی که میلوا متوجه رابطه عاشقانه اینشتین با عموازده خود، اِلسا شد، با فرزندانش به زوریخ بازگشت. پس از پنج سال زندگی جدا از یکدیگر، سرانجام آنها در ۱۴ فوریه ۱۹۱۹ از یکدیگر طلاق گرفتند. ادوارد در ۲۰ سالگی مبتلا به شیزوفرنی تشخیص داده شد. مادرش میلوا، از او مراقبت می‌کرد و در این دوران چندین مرتبه او را در آسایشگاه بستری کردند. پس از مرگ میلوا، او برای همیشه بستری شد. در نامه‌هایی که در سال ۲۰۱۵ آشکار شدند، اینشتین به ماری وینتلر که زمانی به او علاقه داشت، در مورد ازدواجش با میلوا و همچنین احساس زیادش به ماری گفته بود. اینشتین، این نامه را در سال ۱۹۱۰ و زمانی که میلوا ماریچ، دومین پسر خود را باردار بود، نوشت. او در این نامه گفته‌است: «من هر لحظه به تو فکر می‌کنم با تمام قلبم فکر می‌کنم و (از این‌که، شرایط ما به این‌جا رسید) مانند هر مرد دیگری غمگینم.» او همچنین در مورد «عشق گمراه کننده» (میلوا ماریچ) و زندگی از دست رفته‌ای که می‌توانست با اولین معشوقه‌اش، ماری داشته باشد، سخن گفته‌است. در سال ۱۹۱۹ و پس از جداشدن از میلوا ماریچ، آلبرت اینشتین با عموازده خود السا لوونتال که از سال ۱۹۱۲ با او در رابطه عاشقانه به‌سر می‌برد، ازدواج کرد. در سال ۱۹۳۳، آنها به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند. در سال ۱۹۳۵ مشخص شد که اِلسا مبتلا به مشکلات قلبی و کلیوی است. او در نهایت در سال ۱۹۳۵ درگذشت. در سال ۱۹۲۳، اینشتین عاشق منشی خود، بتی نیومن شد که از اقوام یکی از دوستان نزدیکش به نام هانس موشام بود. در یک مجموعه نامه که توسط دانشگاه عبری اورشلیم در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، اینشتین شش زن را توصیف کرده‌است که در حالی که ماری همسر وی بوده، او با آنها زمانی را طی کرده و از جانب آنها هدیه دریافت کرده که مارگارت لیباخ(یک زن بلوند استرالیایی)، استلا کاتزنلنبوگن(زنی مرفه و دارای تجارت گل)، تونی مندل(یک بیوه مرفه یهودی) و اتل میچانوسکی(یک زن برجسته اهل برلین) از جمله آنها بودند. انیشتین پس از مرگ همسر دومش السا، او به‌مدت کوتاهی وارد رابطه‌ای با مارگاریتا کوننکوا شد. او یک جاسوس روس بود و اینشتین از این موضوع اطلاع نداشت. همچنین کوننکوا همسر یک مجسمه‌ساز شناخته شده روسی به‌نام سرگی کوننکو بود که مجسمه برنزی اینشتین واقع در مؤسسه مطالعات پیشرفته را ساخت.

بعد از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۹۰۰، اینشتین تقریباً دو سال ناموفق و دلسردکننده را به‌دنبال یافتن شغل برای تدریس در دانشگاه پشت سر گذاشت. او شهروندی سوئیس را در فوریه سال ۱۹۰۱ کسب کرد، اما به‌دلایل پزشکی توانست از خدمت به‌عنوان سرباز وظیفه رها شود. با کمک پدر مارسل گروسمان، او موفق شد که شغلی در شهر بِرن و در اداره ثبت اختراعات سوئیس، به‌عنوان دستیار بررسی درجه سه، پیدا کند. اینشتین در آنجا مشغول بررسی درخواست‌های ثبت اختراعی شد که زمینه‌های مختلفی را شامل می‌شدند: از دستگاه مرتب‌کننده سنگ‌ریزه تا ماشین تایپ الکترومکانیکی. در سال ۱۹۰۳، موقعیت شغلی او در اداره ثبت اختراعات به موقعیتی دائمی درآمد. با این‌حال، تنها زمانی با ارتقای شغلی او موافقت شد که که توانست در فناوری ماشینی به مهارت کامل دست پیدا کند. بیشتر کارهای او در دفتر ثبت اختراعات مربوط به انتقال سیگنال‌های الکتریکی و هماهنگ‌سازی الکتریکی و مکانیکی زمان بود. این دو موضوع فنی، به‌وضوح در آزمایش‌های فکری او حضور داشتند و در رسیدن اینشتین به ایده‌های انقلابی او دربارهٔ ماهیت نور و ارتباط بنیادین فضا و زمان نقش داشتند. در سال ۱۹۰۲، اینشتین و گروه کوچکی از دوستانش که در بِرن بودند، شروع به راه‌اندازی گروه کوچکی برای بحث کردند که خودشان نامی را به‌تمسخر با عنوان آکادمی المپیا برای آن انتخاب کردند. در این گروه، آنها دور یکدیگر جمع می‌شدند و در مورد مسائل فلسفی و علمی صحبت می‌کردند. آثار هنری پوانکاره، ارنست ماخ و دیوید هیوم از جمله آثاری بودند که آنها در زمینه علم و فلسفه مطالعه می‌کردند. مایکل بسو، پائول ارنفست، مارسل گروسمان، یانوس پلچ، دانیل پوزین، مائوریس سولووین، استفن ساموئل وایز، از جمله معروف‌ترین دوستان آلبرت اینشتین به‌حساب می‌آمدند.

در سال ۱۹۰۰، اینشتین مقاله‌ای با عنوان «نتیجه‌گیری‌هایی از اثر موئینگی» در مجله سالنامه فیزیک منتشر کرد. در ۳۰ آوریل ۱۹۰۵، او رساله خود را تحت سرپرستی آلفرد کلاینر، استاد فیزیک دانشگاه زوریخ به پایان رساند. پس از تکمیل رساله خود با عنوان «تعیین جدید ابعاد مولکولی»، او موفق شد که مدرک دکتری خود را از دانشگاه زوریخ دریافت کند. علاوه‌بر این، او در ۲۶ سالگی و در سال ۱۹۰۵ که سال جادویی اینشتین نامیده می‌شود، چهار مقاله استثنایی و پیشگامانه در زمینه‌های اثر فوتوالکتریک، حرکت براونی، نسبیت خاص و هم‌ارزی جرم و انرژی منتشر کرد.

تا سال ۱۹۰۸، او دیگر به‌عنوان یک دانشمند برجسته شناخته می‌شد و توسط دانشگاه برن به‌عنوان مدرس منصوب شده بود. در سال بعد، پس از آن‌که یک سخنرانی در مورد الکترودینامیک و اصل نسبیت در دانشگاه زوریخ انجام داد، آلفرد کلاینر از دانشکده درخواست یک کرسی در فیزیک نظری کرد. درنتیجه این درخواست، در سال ۱۹۰۹، آلبرت اینشتین موفق به گرفتن کرسی موردنظر، با مرتبه علمی استادیار شد. اینشتین موفق شد پس از دو سال و در سال ۱۹۱۱، در دانشگاه کارل در پراگ به مرتبه علمی استاد تمام دست یابد و همچنین تابعیت اتریش در امپراتوری اتریش-مجارستان را کسب کند. در طول مدت اقامتش در شهر پراگ، او چندین مقاله علمی منتشر کرد که پنج مورد از آن‌ها در مورد ریاضیات تابش و نظریه کوانتومی جامدات بود. در ژوئیه ۱۹۱۲، او به دانشگاهی که از آن فارغ‌التحصیل شده بود، یعنی مؤسسه فناوری فدرال زوریخ بازگشت. از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴، او استاد فیزیک نظری در مؤسسه فناوری فدرال زوریخ بود و مکانیک تحلیلی و ترمودینامیک درس می‌داد. او همچنین در مورد مکانیک کوانتومی، نظریه مولکولی گرما و مشکل نیروی جاذبه به مطالعه پرداخت و در این راه با دوست ریاضی‌دانش، مارسل گروسمان همراه شد. در ۳ ژوئیه ۱۹۱۳، اینشتین موفق به کسب آرای لازم برای عضویت در فرهنگستان علوم پروس در برلین شد. ماکس پلانک و والتر نرنست یک هفته پس از آن، او را در زوریخ ملاقات کردند تا او را متقاعد کنند به فرهنگستان محلق شود. علاوه‌بر این، آنها به او سمت ریاست انجمن قیصر ویلهلم برای فیزیک را دادند که قرار بود به‌زودی تأسیس شود. در ۲۴ ژوئیه، او رسماً به عضویت فرهنگستان درآمد و پذیرفت که در سال بعد به امپراتوری آلمان بازگردد. یکی دیگر از دلایلی که بر روی تصمیم او برای رفتن به برلین تأثیرگذار بود، نزدیکی به اِلسا بود که در آن زمان، در رابطه‌ای عاشقانه با او به‌سر می‌برد. سرانجام در ۱ آوریل ۱۹۱۴، آلبرت اینشتین به برلین رفت و به فرهنگستان محلق شد. زمانی که جنگ جهانی اول شروع شد، طرح ساخت انجمن قیصر ویلهلم برای فیزیک متوقف شد. این انجمن، سرانجام در ۱ اکتبر ۱۹۱۷ با ریاست آلبرت اینشتین تأسیس شد. در سال ۱۹۱۶، اینشتین به ریاست انجمن فیزیک آلمان انتخاب شد و به‌مدت دو سال در آن سمت باقی ماند. بر اساس محاسبات انجام شده توسط اینشتین دربارهٔ نظریه جدید نسبیت عام در سال ۱۹۱۱، نوری که از جانب ستارگان دیگر می‌آید، باید توسط خورشید خم می‌شود. در سال ۱۹۱۹، این پیش‌بینی توسط آرتور ادینگتون طی خورشیدگرفتگی ۲۹ مه ۱۹۱۹ تأیید شد. این مشاهدات در رسانه‌های بین‌المللی منتشر شدند و این موجب شهرت جهانی اینشتین شد. در ۷ نوامبر ۱۹۱۹، روزنامه مطرح بریتانیایی تایمز، یک تیتر اصلی با این عنوان منتشر کرد: «انقلابی در علم - نظریه جدید کیهان - ایده‌های نیوتونی واژگون شدند.» در سال ۱۹۲۰، اینشتین به عضویت انجمن سلطنتی فرهنگستان علوم و هنر هلند درآمد. دو سال بعد و در سال ۱۹۲۲، او موفق به کسب جایزه نوبل فیزیک «برای خدماتش به فیزیک نظری، به‌ویژه، کشف قانون اثر فوتوالکتریک» شد. در حالی‌که نظریه نسبیت عام هنوز تاحدی در نظر برخی مجادله‌انگیز به‌شمار می‌رفت، کمیته نوبل در عنوانی که در نظر گرفته بود، حتی اشاره نکرده بود که کار اینشتین در واقع توضیحی برای اثر فوتوالکتریک بود و تنها به ذکر عبارت «کشف قانون» بسنده کرده بود. این توضیح، عملاً موجب شد ایده وجود فوتون به‌حساب نیاید و پذیرش مفهوم فوتون تا سال ۱۹۲۴ و تحقیقات ساتیندرا بوز در زمینه تابش جسم سیاه به‌عقب بیفتد. اینشتین در سال ۱۹۲۱ به‌عضویت انجمن سلطنتی درآمد. او همچنین موفق به دریافت مدال کاپلی از طرف انجمن سلطنتی در سال ۱۹۲۱ شد.

در ۱۷ آوریل ۱۹۵۵، اینشتین دچار خون‌ریزی داخلی ناشی از پارگی آنوریسم آئورت شکمی شد. این مشکل در سال ۱۹۴۸ هم برای او پیش آمده بود که توسط جراحی به‌نام رودولف نیسن حل شده بود. او پیش‌نویسی را که برای سخنرانی تلویزیونی خود به مناسبت هفت سالگی اسرائیل، آماده کرده بود، با خود به بیمارستان برد، اما آنقدر زنده نماند که آن را کامل کند. اینشتین از پذیرش جراحی خودداری کرد و گفت «من وقتی می‌روم که بخواهم. طولانی کردن زندگی به‌صورت مصنوعی، بی‌مزه است. من سهم خودم را انجام داده‌ام، الان وقت رفتن است. من این کار را به زیبایی انجام خواهم داد.» صبح روز بعد او در بیمارستانی در پرینستون و در سن ۷۶ سالگی درگذشت؛ در حالی‌که تقریباً تا واپسین روزهای زندگی نیز مشغول کار بود. در طول کالبدشکافی، آسیب‌شناس دانشگاه پرینستون، توماس استولتز هاروی بدون اجازه خانواده اینشتین، مغز او را خارج کرد، به این امید که علم عصب‌شناسی در آینده بتواند علت نبوغ او را کشف کند. بقایای آلبرت اینشتین سوزانده و خاکستر او نیز در مکانی نامعلوم پراکنده شد. در مراسم بزرگ‌داشت او در ۱۳ دسامبر ۱۹۶۵ در مقر یونسکو، فیزیک‌دان هسته‌ای، رابرت اوپنهایمر تصور خود را از اینشتین به‌عنوان یک شخص خلاصه کرد: «او تقریباً انسانی بدون هیچ پیچیدگی و عاری از دلبستگی به دنیا بود. … یک خلوص فوق‌العاده همواره با او بود، به‌طوری که به‌یکباره به کودکی عمیقاً سرسخت تبدیل می‌شد.»

منبع: ویکی پدیا

درود بر انسانیت

پست های مرتبط:

https://virgool.io/@golzardadmehr/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-obz3lbdwpjia
https://virgool.io/@golzardadmehr/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%85-f4dkdbmvu4yk
https://virgool.io/@golzardadmehr/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%81%DB%8C%D8%AB%D8%A7%D8%BA%D9%88%D8%B1%D8%AB-q7vrvipyiysr



انیشتینعلمفیزیکفلسفهنوبل
درود بر انسانیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید