بارها گفتهام اگر جایی از کار میلنگد به جای آنکه مقابله کنیم و تمام انرژیمان هدر برود بهتر نیست به سراغ عامل آن برویم؟
جریان از آن قرار است؛ مدتی بود که دیگر نایی برای نوشتن نداشتم. جانم درمیآمد و نمیتوانستم یک وبلاگ ساده بنویسم. کافی بود تا دستم را به سمت خودکار ببرم تا تمام ذهنم با آن شلوغیهای مالیخولیاییاش به برگهای سفید مبدل شود.
هر چه قدر زور میزدم چیزی برای نوشتن وجود نداشت. با خود گمان کردم که؛
اگر بیشتر بنویسم میتوانم به نتیجهای برسم.
از طرفی نمیتوانستم بنویسم چون چیزی برای نوشتن وجود نداشت و از طرف دیگر نمیتوانستم نوشتن را رها کنم چون عذاب وجدان میگرفتم که من دارم از زیر نوشتن فرار میکنم.
اما به نوشتن ادامه دادم. صفحههای بسیاری را سیاه کردم و اعصاب بیشتری هم از خود خرد کردم ولی هیچ چیز تغییر نکرد و کیفیت نوشتههایم روزبهروز بدتر میشد.
خونم به جوش آمد و نوشتن را رها کردم. با خود گفتم:
لعنتی! کجای کار میلنگه که من اینجوری گیر افتادم؟
عوامل مختلفی را بررسی کردم. نخست اینکه شاید زمان مناسبی را برای نوشتن برنگزیده بودم ولی اینطور نبود و در آرامش کاملی به سرمیبردم. عامل دومی که بررسی کردم انتخاب یک موضوع دیگر برای نوشتن بود ولی باز هم جوابی نگرفتم. به همین خاطر شرایط فعلیام را با زمانی که خوب مینوشتم مقایسه کردم و طولی نکشید که مشکل را دریافتم.
مشکل عدم تعادل بین خواندن و نوشتن بود.
بله مشکل این بود. یک پرنده وقتی پرواز میکند هر دو بالش را هماهنگ بالا و پایین میبرد. تکان دادن یک بال تلاشی مذبوحانه است و به خستگی میانجامد.
نویسنده هم مانند پرنده است. نوشتن و خواندن دو بال پرواز یک نویسندهاند. کاری که من انجام میدادم چرخیدن به دور خودم بود و به همین خاطر بود به جایی نمیرسیدم. مساله آنست که خواندن خوراک ذهنی نویسنده را تامین میکند از این رو درست نیست به برخی بهانهها از جمله:
من یه نویسنده حرفهای هستم و دوست ندارم نوشتهام با فلان نویسنده چلغوز قاطی بشه.
حوصله ندارم کتاب بخونم. کتاب چیه؟!
بهتر نیست بیشتر بنویسم؟
اگر قرار بود نویسنده کتاب بخونه بهش میگفتن خواننده نه نویسنده.
ترک کنیم. باری در کتابها نکتههایی نهفته که میتوانند افقهایی جدیدی را برای نویسنده باز کنند. فقط کافیست که نویسنده تعادل بین خواندن و نوشتن را رعایت کند، آنگاه درمییابد که نوشتن لذتی دیگر دارد.
سایر نوشتههای من را در وبسایت زیر بخوانید:
hadighorbany.ir