Milano·۶ سال پیشانتظارنمایشنامه در انتظار گودویکی از چیزهایی که آدم ها را دیوانه میکند همین انتظار کشیدن است. مردم تمام عمرشان انتظار می ک...
Milano·۶ سال پیشیک جرعه کتابدنیای سوفیاگر ندانیم که می میریم طعم زنده بودن را نمی توانیم بچشیم و بدون دریافت شگفتی شگرف زند...
Milano·۶ سال پیشنیم نگاهی به برخی از هنجار های اجتماعیهنجار اجتماعی چگونه به حریم شخصی یکدیگر احترام بگذاریم؟
Milano·۶ سال پیشتَلَنگُرتو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم. خانمی کنارم بود به من گفت: چه پولی درميارن اين دکترا، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه. مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود که پيرمردی از روبرو گفت:چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن،
Milano·۶ سال پیشدلتنگیدلتنگیانبوه مه های نشسته در دوردست/دلتنگی های من اند/که برلب کبود کوهپایه/سیگار برگ میکشند/وگاهی در بلوغ بغض هایم تا هوای گریه اوج میگیرن...
Milano·۶ سال پیشیک جرعه کتاباما همه می دانند که زندگی ارزش زیستن ندارد. ته دلم کاملا می دانستم که فرقی نمی کند در سی سالگی بمیری یا در هفتاد سالگی، چون در هر حال آدم های دیگر همچنان زنده خواهند بود و زندگی خواهند کرد، شاید هزاران هزار سال. در واقع، هیچ چیز روشن تر از این نبود. چه حالا بود چه بیست سال بعد، باز این من بودم که می مردم، به این جا که می رسیدم، چیزی که رشته ی افکارم را پاره می کرد تپش...