غرق دریای غمم
سخت از پولاد باشد هم دلم
این همه سیلاب غم را طاقتش کی اورم
روز سختی ها به پایان خواهد آمد شاد باش
تو اگر باور نداری من ولی این باورم
آنان که حرف مرام با ما می زدند
آخر میان کوچه مرا دار زدند
اندر برم لفظ رفاقت زیاد بود
پشت سرم تهمت بسیار می زدند
من می به دوست دادم و او زهر مار داد
از رنج زهر دور برم تار می زدند
فلکه شکسته مرا انتقام میگیرد
رقیب ز حال من اینگونه کام میگیرد
همان کس که بود به میخانه همدم من
نه یک سلام دهد نه سلام میگیرد
بریز ساقی میخانه جام من پر کن
ببین که دست چپ از راست جام میگیرد
محمدحسین جلیل زاده
پیج اینستاگرام محمدحسین جلیل زاده
کلمات کلیدی : غمگین . دلنوشته غمگین . شعر . شعر غمگین . دکلمه . دکلمه غمگین