اصولا هر شغلی رو میشه از روی لباس کارش شناخت. هر چه شغل رسمی تر باشد و نیاز به دیسیپلین های سخت باشه دارای لباس فرم مشخص تری است.
به طور مثال شغلهای نظامی رو در نظر بگیرید که در آن سلسله مراتبه از اهمیت خاصی برخوردار بوده و نیازه در محیط های عملیاتی افراد به عنوان یک چرخ دنده از ماشین نظامی عمل کنند و فقط اجرا کننده دستورات باشند.
در مقابل طیف هنرمندان در نظر بگیرید. مجموعی از لباس های راحت و نامنظم و گاهی اوقات خارج از عرف می بینیم.
در همین ساختار های نظامی هم وقتی سراغ سیستم های چریکی و جنگ نامنظم میریم میبینیم لباس های سفت و سخت نظامی جای خودشو به لباس های راحت تری می دهند.
یادم نمیره یک روز گرم تابستون که تازه یک سرویس جدید روی رو سایت راه اندازی کرده بودیم. به باگ خورده بود همه سخت مشغول کار بودیم.
اون روز من یک شلوار جین با یک پیراهن راسته پوشیده بود و به سبک جدید آستیناشو بالا زده بودم.
رییس شرکت از در وارد شد همه شروع کردن به دست دادن و سلام کردن به من که رسید چپ چپ نگاهی کرد و با طعنه گفت:
"می بینم مهندس آستین رو زده بالا که کارو شروع کنه"
توی دلم گفتم
"ما کجاییم (سخت درگیر باگ) این کجا"
اره نمیدونه چرا بعضیا نمیخوان بپذیرن ما برنامه نویس ها هم لباس کار داریم.لباس کار ما طراحی شده برای خلاقیت نه برای سلسله مراتب. کار ما خلاقیته درسته ازش صدای تق تق کیبورد میاد ولی واقعا اون پشت داریم خلق می کنیم.ما بیشتر شبیه هنرمندانیم تا نظامی ها.
لباس کارما شاید : "کوله پشتی - شلوار جین - تی شرت - کفش اسپرت"
من گاهی اوقات دست های زحمت کشیده مکانیک های ماشین رو میبینم. که چقدر روغنی کثیفه, یاد ذهن خودمون می افتم. اون روزایی که ذهنمون مثل یک ساعت داره کار میکنه حتی از شرکت هم میایم بیرون دست از سرمون برنمیداره. یاد اون روزایی که صبح با جواب مسله از خواب میپریم و خسته تر از زمانی که می خواستیم بخوابیم.
محیط های یکنواخت و سخت, با قوانین سخت و ساعت کاری های سفت و سخت, خلاقیت ما رو کور میکنه. ما عاشق متفاوت عمل کردنیم. جلسات متفاوت توی محیط های متفاوت.به روش های متفاوت.
یادم نمیره روز اول کاری رو بایکی از دوستان توی یکی از شرکت های خوبی که کارکردم. مدیر شرکت گفت برید چهارشنبه ساعت هفت صبح با ساک وسایلتون بیاین شرکت می خواهیم بریم شمال. اولین روز کاریو توی شمال توی یک ویلا با تیم شروع کردیم. چقدر الهام بخش بود. توی او پنج روز باهم طرح کلان پروژه را بستیم. چقدر این رفتار متفاوت انرژی بخش بود.
" یکنواختی دشمن خلاقیت در محیط های کاری است."
ما عاشق محیط هایی هستم که از درو دیوارش خلاقیت بباره. این نمادها و دستاوردهای خلاقانه دیگران به ما سرایت می کنه.
"مدیرعامل باید مدیر ارشد نوآوری باشد."
اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ - کتاب گوگل چگونه کار می کند
"خلاقیت قابل سرایته, باید به چشم دیده بشه. محیط های کاری در و دیوارش باید الهام بخش خلاقیت باشند."
ما باید آزاد باشیم. باید ابراز عقیده کنیم, باید از ابراز عقیده احساس امنیت بکنیم. این حس امنیت مارو خلاق تر می کند. ما باید آزادانه و خلاقانه کار کنیم. باید شکست بخوریم و یاد بگیریم.شکت خوبه اگر منجر به یادگیری بشه. اون موقع باید شکست و جشن گرفت.
"عالی شکست بخورید. و سریع شکست بخورید."
اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ - کتاب گوگل چگونه کار می کند
"احساس امنیت اولین شرط محیط های خلاقه, هرچه احساس آزادی در برابر خطر کردن و ابراز عقیده بیشتر باشه سازمان خلاق تره"
ما عاشق اینم که بهترین اثر (کد)تولید کنیم با بهترین الگوها, ابزارها و تکنیک ها.ما عاشق چالشیم محیط هایی که مسئله داشته باشند و ما بخواهیم حلش کنیم.ما محیط هایی که توی اون یادگیری نباشه دوست نداریم. یادگیری هم توی چالش بدست میاد.
"اهداف دست نیافتنی تعیین کنید. بلند پرواز باشید."
اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ - کتاب گوگل چگونه کار می کند
"محیط های سخت و دارای چالش و خطر خلاقند.سخت و چالش به معنای کار زیادنیست."
ما خروار خروار PDF داریم که به ته سال می رسیم می بینیم خیلی شو نخوندیم فقط جمع آوری شون کردیم. این تمومی نداره. زبان هم که شده قوز بالا قوز.ما وقتی به کوه دشت میریم و یک منظره زیبا می بینیم اولین چیزی که به ذهنمون میرسه
"چه حالی میده آدم بشین اینجا با لب تاپش کد بزنه"
کلا خاصیم. اگر بخواهید ما را بشناسید باید از جنس ما باشید. جالبه به یکی از قوانین گوگل اشاره کنم که یکی از دوستان که اونجا کار می کرد می گفت کلیه مدیران بجز لایه مدیران ارشد باید حتما در دوران کاری برنامه نویسی کرده باشند.(البته مرجعی براش پیدا نکردم.نقل قول ایشونه) و تجربه من نشون میده قانون درستیه.
بله کار ما خلاقیته و بگفته اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ ما خلاق هوشمندیم.
به همین دلیل است که شرکت های موفق دنیا, بخش۲۰درصد از زمان کاری را به کارمندان خود در محیطی متفاوت فرصت می دهند تا ایده های خودشونو پیاده سازی کرده و در صورت قابل بودن از آنها می خرن
"مهندسان ۲۰ درصد از زمان خودشان را صرف انجام کارهایی می کنند که انتخاب خودشان است.برنامه زمان ۲۰ درصدی منجر به تولید محصولات ارزشمندی در گوگل شده است.قانون ۲۰ درصد مسئله زمان نیست بلکه مساله آزادی است."
اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ - کتاب گوگل چگونه کار می کند