گاهی ساعت ها میگذرد بی آنکه کلمه ای از دهانم خارج شود
صدای لغزش سنگی کوچک از کوه های بلند دنیای ذهنم سکوت عمیق ذهنم را میشکند و به خود می آیم و درمیابم که گم شده در خلأ ذهنی ام شده ام
گرفتار سکوتی غیر قابل تحمل شده ام
برای این من که بسیار در جستجوی حرف زدن های بی هدف و طولانی ام این سکوت رنج آور است
شاید حتی این برهه از زمان زندگی ام مرا اینگونه اسیر سکوت های بلند مدت کرده است
دلتنگ روز های عادی زندگی پیشینم هستم
روز های خاک گرفته ی بسیار معمولی گذشته ام
یادشان بخیر