انگار دیوانگی به مانند چکه های آرام سُرم متصل به رگم آهسته آهسته تمام تنم را آلوده کرده است
هر قدمی که برمیدارم آن را میشمارم و به خود که می آیم ذهنم خسته از شمارش اعداد اند
گاهی پای چپ عددی زوج و گاهی فرد
بار دیگر ناخداگاه شمارش از سر گرفته میشود
با این حال که بر جانم غر میزنم از این رفتار عجیب