ویرگول
ورودثبت نام
خُنیاگرِ رستاخیز
خُنیاگرِ رستاخیزtelegram)@Dravaizarduy) https://eitaa.com/sarmawarior imaniabo821@gmail.com
خُنیاگرِ رستاخیز
خُنیاگرِ رستاخیز
خواندن ۲ دقیقه·۱۰ ماه پیش

توی بدنم جا نمی شم!

اگر که می گِریم

بدان حتما گرفتارم !

دوست دارم از کالبدم بزنم بیرون . بدنم برام مثل قفس شده . توی پوست خودم نمی گنجم (از خشم و غم ).

بیشتر اوقات خشم وحشتناک درونی که دارم ، ناگهان با پرتاب کردن چیز های دم دستم بیرون می ریزه .

میز تحریرم رو با ضربه های مشتم داغون کردم .

نمی تونم خشمم رو کنترل کنم . از روی ظاهرم هیچ کس این رو نمی فهمه . من هنوز همون پسر ساکت و خجالتی ام که هیچ چیز رو بروز نمی ده ولی از درون من یه اتشفشانم . دیگه نمی تونم دووم بیارم

از تکرار این زندگی جهنمی خسته شدم . از روز های تکراری خسته شدم . روز هایی مثل امروز که مناسبت خاصی هست باعث می شه به یاد بیارم که یک سال گذشت و من تغییر نکردم .

چرا نمی تونم با خودم خوب باشم ؟

چرا باید خودم رو بزنم ؟ چرا باید به هر بهانه ایی شده خودم رو آذار بدم ؟

چرا نمی تونم خودم رو دو دقیقه راحت بزارم ؟

آره من تنهام ! خیلی تنها ، غیر از خانواده ام هیچ کس دیگه ایی رو ندارم که باهاش حرف بزنم ،

خسته شدم . بعضی شب ها با شدت وحشیانه ایی ورزش می کنم تا فقط صدای توی سرم رو ساکت کنم

دیگه دوست ندارم اینجوری ادامه بدم !

بیشتر از هر زمانی دوست دارم تغییر کنم .

شب رفتم توی باغ ملی ، خیلی سرد بود و هیچ کسی اونجا پرسه نمی زد . با تمام توانم داد زدم و گریه کردم . دیگه نمی خوام اینجوری زندگی کنم .

باید تغییر کنم ،

اما چه جوری ؟

چرا هیچ لعنتی آشغالی راهنمایی ام نمی کنه ؟

این آخرین فرصته .

دیگه نمی خوام اشتباهات گذشته رو تکرار کنم .

دلنوشتهداستانرمانروانشناسی
۱۰
۴
خُنیاگرِ رستاخیز
خُنیاگرِ رستاخیز
telegram)@Dravaizarduy) https://eitaa.com/sarmawarior imaniabo821@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید