نوشتن کار لذت بخشی برای بشر است. از ابتدا که توانست قوانینی درست کند که بتواند گفتار هایش را ماندگار کند تا کنون از نوشتن دست برنداشته است. راستی چرا اصلا آدم دلش خواست بنویسد. هان!
شاید پادشاهی به وزیرش دستور داد راهی پیدا کند که دستوراتش همان طور که از دهان همایونی بیرون میآیند به دست کارگزاران برسد و شاید باز پای زنی ایرانی در میان است که دل شاهزادهای را ربوده و از او چیزی خواست که تا به حال جهانیان ندیده باشند. او هم رفت و با یک پوست آهو که روی آن برایش شعری نوشته بود آورد. حتما هم بعدش چون دخترک خواندن یاد نداشت گفت اینها کار شیطان است و به سرعت فرار کرد و دل شاهزاده را شکست.
در آخر میخواستم به این نتجه برسم که آدمی بیشتر از آن که عاشق خود فعل نوشتن باشد، میخواهد با استفاده از آن به مقصود غایی خود برسد. اما اگر نوشتن و خط نبود بشر هرگز نمیتوانست که چیزی را کشف میکند یا آنچه میبیند را به آیندگان منتقل کند. میتوان اینگونه برداشت کرد که: بنویسد تا اتفاقی که دوست دارد بیفتد. و مطمئنا بشری هم بوده که فقط میخواسته دست خود را خسته کند؛ جوهر و کاغذ مصرف کند تا دلش آرام بگیرد.
در طول تاریخ خیلی کم به اینگونه نوشته ها توجه شده. منظورم همان نوشته هایی است که منظور خاصی ندارد. حتما باید آدم مشهوری بوده باشی تا بیهوده ترین نوشتههایت بعد از مرگت شاید گرانبها شوند. باز هم نه به خاطر محتوا آن، به خاطر دستخط خرچنگ قورباغهات که تا زنی آن را در یک حراجی به قیمت گزاف بخرد تا آخر هفته که خواهر شوهرش به خانه آنها میآید چشمش از شدت سوزش به کوری میل کند.
شاید از خودتان بپرسید: خوب که چه؟ چرا باید به آنها توجه شود؟ حالا یک دورهگرد بینوا از شهری گذر کرده و زمانی که زیر سایه درختی به استراحت مشغول بوده، قلم و کاغذ در آورده و به خدا، شکایت نامهای نوشته و حرف دلش را زده. چرا باید اصلا توجه شود.
ببینید، یاد داستان فیل در اتاق بیفتید. زمانی که سه کودکی که فیل ندیده بودند وارد اتاق فیل عزیز شدند و چون تاریک بود هر کس با لمس اطراف برای خودش حیوانی را تصور میکرد که عجیب بود. حتی خود فیل عزیز هم شاخ در میآورد. البته فیل شاخ دارد. نه اشتباه شد آنها عاج هستند. در کل، دیدن موضوعات روزمره از دید دیگر آدم ها میتواند نگرش ما را به جهان اطراف متحول کند. همه چیز با یک تغییر کوچک اتفاق میفتد.
بهتر میشد تیم ویرگول بخشی به دسته های نوشته ها تحت عنوان روزمرگی و تجربیات شخصی اضافه میکرد. تا ما آدم ها زندگی را از دید هم ببینیم ولو حتی اگر کسی تجربه دم کردن چایی برای داشتن یک نوشیدنی با کیفیتتر تعریف کند. تغییرات کوچک لذت بخش هستند. بیایید به همدیگه لذت بردن از نوشتن هدیه بدهیم. زمانی که نوشته هایمان از دل ما بلند شوند، لاجرم بر دل مینشیند.
تو هم از تجربیاتت برایم بگو.
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
#حافظ