دیگر این مستقبل فعل نمیآید پدید
آمدن از بن خراب آمد به ماضی بعید
فعل رفتن دست او در ماضی نقلی شده
نقل ماضی در مضارع کهنهها کرده جدید
رفتنش گر بیخداحافظ نبود نقلی نبود
با درود آمد که جانم از تنم خود را درید