کاغذهای مچاله·۵ ماه پیشپشت پردهشنبهمثل همیشه سر ساعت هفت صبح قراره از خواب بیدار بشه، هنوز یک دقیقه مونده. الان دقیقا بیست و هفت سال و چهار ماه و دوازده روزه که برنامه ی…
کاغذهای مچاله·۶ ماه پیشتصویراتوبوس سرعتش رو کم کرد و با این که خواب و بیدار بود متوجه شد و چشماش رو باز کرد. با خودش گفت الان خیلی زوده برای توقف، صدای مردم توی اتوبوس…
کاغذهای مچالهدرسَکّو!·۸ ماه پیشغریبهنشسته روی تنها صندلی اتاقش. از هفته پیش که به این شهر اومده و اتاقی توی این هتل گرفته چندین و چندبار جای صندلی رو تغییر داده ولی بالاخره تص…
کاغذهای مچاله·۸ ماه پیشپیرزنظرف شیر رو برداشت و راه افتاد، دوازده ساله که هر روز صبح از شیر فروش سر خیابون شیر میگیره. هنوز اون چند روزی که شیر فروش برای دیدن نوه اش ب…