مبینادرنامـهای به تو که نمیخوانی·۲ ماه پیشاین برای توست، اگر خواستی بدانی.برگشتم اینجا، برگشتم کمی از درونیاتم را اینجا خالی کنم، خیلی جالب است اینکه تو انگاری بلند بلند حرف های توی سرت را در ملا عام در اینترنت آش…
مبینا·۸ ماه پیشبخواب سرباز... (+نسخه صوتی)راستش را بخواهید امشب اصلا قصد نوشتن نداشتم، آمده بودم یواشکی جواب کامنت های اخیر را بدهم که دیر نشود، ملت فکر نکنند این چه عصاقورت داده ای…
مبینا·۸ ماه پیشغم با روبان صورتی (+ نسخه صوتی)همون دسته گل...من زیاد گل میخرم، به بهانههای مختلف؛ گل برای مادرم، گل برای شرکت، گل از طرف شرکت برای همکاران جدید، گل چون بهار است، گل چو…
مبینا·۸ ماه پیشخودت چه؟ میخواهی بنویسمت؟اگر حس میکنید از طرف پستهای امروز من بمباران شدهاید، خب داستان از این قرار است که من تازه امروز وقت کردم چیزهایی که جمعه پیش روی کاغذ نو…
مبینا·۸ ماه پیشباران به وقت تیراین هوای تیرماه هم یک جوری شده که انگار خداوند کنترل آن را دست دختری محتاط داده است. هوا گرم است، باشد قبول، دختر قاعده مداری میکند. به هر…
مبینا·۸ ماه پیشنویسندگی در اتوبوسپس از تجربهی امروز من دارم کم کم به این نتیجه میرسم که روزهای جمعه وقت مناسبی برای نویسندگی نیست! حتما باید روز کاری باشد، در حال برگشت ا…
مبینا·۸ ماه پیشاگر این دروغ است، بگذار من دروغگو باشم.(+ نسخه صوتی)این ساعتها قصد نوشتن کردهام اما برای فرار از نوشتن هر کاری بگویی کردهام. برای نوشتن تلاش کردهام، کتاب خوانده ام، موسیقی گوش داده ام. ام…
مبینا·۸ ماه پیشبه گندم زارم بازگردان...میگویند در عربی واژهای هست، "وجوم"، وصف اندوهی که صاحبش را لال میکند؛در حافظهی ذهن نه اما در حافظهی قلب به یاد دارم روزگاری که تجربها…
مبینا·۸ ماه پیشقصه فیلیابی اردبیلدیدی آخرای سفر، وقتی داری چمدونات رو میبندی که برگردی، چمدونات پر شده و بسته نمیشه؟ درست مثل کتابی که بعد خوندن قطور شده و دیگه مثل اول…
مبینا·۸ ماه پیشمن هنوز زنده ام!یک سلام دوباره!اگر کسی از خوانندگان قبلی من را یادش باشد، باید بگویم که من برگشتهام؛ و این طور که مسلم هست هنوز زنده ام. در این مدتی که نب…