ویرگول
ورودثبت نام
مبینا داوری
مبینا داوری
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

باران به وقت تیر

این هوای تیرماه هم یک جوری شده که انگار خداوند کنترل آن را دست دختری محتاط داده است. هوا گرم است، باشد قبول، دختر قاعده مداری می‌کند. به هر حال تابستان است.
اما روی هم رفته، انگار این یک ماه دختر وضع خوشی نداشته. یک جاهایی از آسمان آتش می‌بارد، خدا می‌داند دختر از چه چیزی عصبانی است. یک جاهایی طوفان می‌شود، ابر می‌شود، گردوخاک می‌شود، انگار که دخترک مضطرب است. اما یک چیزی هست که کسی نمی‌داند. اگر از من بپرسید، می‌گویم او عاشق است. یک عاشق غمگین، وگرنه چهار بار باران، در تیر ماه، وسط خشکسالی، چه توجیه دیگری دارد؟
حالا دیگر مدتی است که از باران های معجزه آسا خبری نیست. کاش خدا زودتر کنترل هوا را از دست این دختر بگیرد، وگرنه شما حساب دل سوخته‌ای را کنید که می‌خواهد داغ نشسته بر جانش را، تمام مردم یک شهر احساس کنند!

بارانتابستانعشقغمگین
برای آنکه مغزم نترکد و قلبم پاره نشود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید