ویرگول
ورودثبت نام
امیر کنعانی تربتی _ آذرخون
امیر کنعانی تربتی _ آذرخوننویسنده و پژوهشگر دارای 4 اثر به نام های راهکارها و چالش های زندگی مشترک و هنوز نفس می کشم همکاری با موسسه رسول آفتاب در نوشتن کتا ب فرهنگنامه شهدای ژاندارمری سابق و فرهنگ نامه شهدای ارتش
امیر کنعانی تربتی _ آذرخون
امیر کنعانی تربتی _ آذرخون
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

شراب لعل


چگونه تو را از خاطر برم، وقتی روح محبوس در کالبدم، خویش را در آینهٔ زیبایی وجودت می‌بیند و از خویش هیچ نمی‌بیند، جز تو؟ نجواکنان بانگ سر دهد شراب لعل لبانت که: «تو ای روسیاه الماس‌نشده، خاطر الماس را طلب می‌کنی؟!» و من تنها با اشک غلطان بر گونه‌ام به او می‌نگرم و از جام چشمانش، خمار نوشیدن جرعه‌ای عشق می‌شوم و در سکوت وجودم، نوای چون نی نجواکنان می‌گوید: «ای مه‌جبین زیبارو، از تو ناز و از من نازکشیدن؛ که ما پیرو منش فرهادیم که کوه را با جان خویش شکافت، از بهر عشق شیرین...

دلنوشتهدلنوشته عاشقانهادبیاتنویسندگیشعر
۴
۰
امیر کنعانی تربتی _ آذرخون
امیر کنعانی تربتی _ آذرخون
نویسنده و پژوهشگر دارای 4 اثر به نام های راهکارها و چالش های زندگی مشترک و هنوز نفس می کشم همکاری با موسسه رسول آفتاب در نوشتن کتا ب فرهنگنامه شهدای ژاندارمری سابق و فرهنگ نامه شهدای ارتش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید