
من از وسعت شب می هراسم
هنگامی که آرامش را در خلوتش می جویم
در سرتاسر این تاریکی مطلق
شاید روزنه ای از آرامش بیابم
افسوس هجوم پریشانی ها
وحشت کابوس شبانه دارد
تمام نهایت قلبم تمنای آسودگی دارد
برای تسکین این شب آشفته
چشمانم را با اشک خاطرات می آمیزم
به امید دیدن قامت رویای محالم
بار دگر، تن لرزان خویش را
به عمق آغوش خواب می سپارم