سلامی به سرمای زمستان به سوز و گداز ماه بهمن، به گرمای چای دبش روی کرسی و به پوشیدن پاپوشهای گرم مادربزرگ، به بوی گرم برنج ایرانی خوش پخت مادرت و صدای نوای دل انگیز پدر که میگوید غذا از دهن افتاد بچهها یالا بیایید سر سفره، به سر و صدای قاشق چنگال هنگام غذا خوردن و صدای قهقهههای خواهر و برادرت و صدای آژیر اخبار شبانه راس ساعت ۹ شب.
آری در میان فضای گرم خانواده به متراژ لانه مرغ با فرش زیر پا به رنگ قرمز روناسی با طرحهای عشایری که گرما را از زمین به بدن منتقل میکند و صدای آه و وا ویلای بچههای خواهرت که میگویند فردا شنبه صبح زود برپا زنان باید بریم مدرسه!!!
و پهن کردن تشک های جهیزیه مادرت به هنگام ریختن از کمد دیواری و کشیدن و بو کردن لحاف ¹شِرمن به هنگام خواب به راستی که من در حال پرواز بر روی آسمان آبی هستم نه بر روی زمین که با صدای قفل کردن در خانه و صدای مادر که میگوید عباس سر راهت ببین شیر گاز پایینه؟ در اوج خستگیهای زمانه در خانه پدری گویا که هزار سال به خواب رفتهای. چه رمزی دارد این خانه پدری که تو را تسخیر خودش میکند به راستی که خانواده کلمه بزرگیست که هیچگاه در عمق وجودش ننگریسته ایم.
خانواده شبتان بخیر و خوشی.
1-شِرمن :نوعی پارچه ی لیز.