من کارآگاه نویسنده ام
من کارآگاه نویسنده ام
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

نامه ای به یک...

موزه عبرت
موزه عبرت

نامه :

سلام عمو محمد

حالتان خوب است. تازگی ها نامه های شما را باز کردم و خواندمشان. تصمیم گرفتم آن نامه ها را تایپ کنم. امیدوارم ناراحت نشوید.

در زمانی که این نامه ها را ویرایش و تایپ می کردم. دکلمه ی شهید آوینی را هم گوش میدادم.

( چه میجویی؟ عشق؟ همینجاست

چه می جویی؟ انسان؟ اینجاست

همه ی تاریخ اینجا حاضر است

بدر و حنین و عاشورا اینجاست)

عمو محمد ازت میخواهم برایم دعا کنی تا موفق بشوم. ازت میخواهم کمکم کنی تا بتوانم درس هایم را خوب بخوانم.

میدانی من دوستان خوبی دارم ولی.... دلم برای آن دوستانی که از مدرسه رفتند تنگ شده است.

دلم میخواهد دوباره برگردند. حس می کنم بهتر است سال آینده در مدرسه ای دیگر باشم. ولی می ترسم، تنها شوم. این ترس خوبی نیست مگه نه؟

دیگر باید این نامه را تمام کنم. امیدوارم خوب باشید.

نجوا

( نامه ای به عموی شهیدم محمد.....)


خاطراتترسدوستمهربانیغمگین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید