ویرگول
ورودثبت نام
آ ت ن ا
آ ت ن ادختری که از روز های زنده و مرده اش مینویسد...✨️ چنل تلگرام: @Dokhtarak_Nevisandeh
آ ت ن ا
آ ت ن ا
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

جنون

نمیدانم آن جنون کجا رفته است؟
مگر جنون نیامده بود که بماند و مرا هر دم دیوانه تر سازد؟
چه شد آن تب سوزناک؟
چه شد جوش و خروش مجنون وارم؟

جنون، موقت است.
هیچ گاه نیامده است که بماند.
عشق را که در سینه ات کاشت،
غم که خانه ساخت،
خاطره ها که ساخته شد،
رهایت می‌کند.

می‌رود پشت کوهِ رویاها.
در جست و جوی او دنیا را بگرد و زمین را به آسمان بدوز...
گوشواره های درخشانت را به ابرها بیاویز.
لیکن او در پشت کوه ها پنهان میماند...
و خورشید به جز با چرخش زمین بالا نخواهد آمد.

باید منتظر باشی عزیز من.
باید انتظار را بچشی.
باید صبور باشی،
و باید عشق را در سینه‌ی استخوانی ات حفظ کرده و هر دم او را بپروری.
باید که تنفر را برانی،
تا جنون راهی را برای آمدنش هموار سازد.

جنون که آمد، لحظه لحظه ی بودنش را با او برقص.
زیرا بعد رفتنش دیگر سلول های تنت، زندانی می‌شوند و تو، تو هر دم در انتظار رویایی.
رویایی دور
و بی کران زیبایی.

جنونعشقدیوانگیرویاهارفتن
۱
۰
آ ت ن ا
آ ت ن ا
دختری که از روز های زنده و مرده اش مینویسد...✨️ چنل تلگرام: @Dokhtarak_Nevisandeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید