سپیدسار به موی بعضی مرد می افته، به دل بعضی مرد، اگه به مو زده،درد دنیاست میاد و میره ،تازش میاد اونم میره
اما اگه به دل زده این سپیدسار، سفید کرده اون راه های خاکی که هیچکس نمی دونه رو، نمی ره
مرد چشاشو میبنده ،چند بچه ظاهر میشه تو پلکاش ، مرد چشاشو باز میکنه، چند قطره میفته از لبه پرتگاه، فکر میکنن اشکه،درده میچکه به درون مرد
درد اگر در برون مرد نه ،درونشه، به سمت چپش کارکرده باشه اگه، یک حرف، یک نوشته ،افریده نشده هنوز ایضاح بکنه
درد موطن مرده، درد اگه یک مردو موطن کرده، مرد سرتاسر درد میشه، نه درد میره نه وقت
پرندگان غم مشت مشت اخگر حاملن ،میسوزه میسوزه می مونه مرد ،میسوزونه میسوزونه میمونه اتیش،
در عوام صرفنظر از فهمیدن دردهای این مرد برای شنیدنش شهامت پیدا نمی کنید .سنگین میاد بهتون، هرکسی قادر به حمل درد دل نیست
درد تو دوست داری اگه، منتظر ادراک نخواهی بود، اگه بپرسن دردت چیه ؟فقط هیچی اظهار میکنی به آرومی حرمتا به دردت هیچی اظهار میکنی