فرزانه شعبانی
فرزانه شعبانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

تلفن

-الو؟

-بفرما!

-سلام آقا شماره شما آخرین تماس گوشی یه خانومه.

-خوش به حالش ! منظور؟

-راستش این خانم تصادف کرده گفتم خبر بدم .البته نگران نباشید.

-نه حاجی .ما خانم نداریم نگرونش بشیم.نمره من و یکی دوتا خانوم نداره که! البت فکر بد نکنی. از اوناش نیستیم. واس خاطر شغلمه.

-پس کس و کار شما نیست؟

-نه دادا. این پسر پدرسوخته ما خیر سرش کسب و کارمونو اینترنتی کرده ،صبح تا شب زرّو زر زنگ میزنن اینو داری ؟اونو نداری؟ زن مَن که ندارم دخترمم رفته شهرستان، فردا میاد.

-باشه آقا وقتتو نمیگیرم. حالا باز اگه آشنا در اومد موبایلش پیش منه مغازم روبرو ترمینال جنوبه.

-دادا صبر کن ! گفتی ترمینال جنوب؟ امروز چند شنبه است حاجی؟

-چهارشنبه

-یا ابالفضل! کدوم بیمارستان بردن؟


نوشتهنویسندگیداستانداستانک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید