
به خوابهایم فکر میکنم، به این اندیشههای در هم تنیده که شکل و شمایلی سوررئال دارند، که مثل تکههایی از یک فیلم پشت سر هم از مقابل ذهنم عبور میکند و من اصلا نمیفهمم چقدر طول کشیده که این خواب را دیدهام. یک دقیقه بوده یا خیلی بیشتر. به هر حال دوست دارم از خوابهایم بیشتر بنویسم، از این نشانههای درهم. دیشب خواب دیدم عنکبوت شدهام و دور هر چیزی که میتنم تبدیل به شیئی با ارزش میشود. بعد داشتم برای دانشآموزانم میگفتم که «بچهها عنکبوتها موجودات تنهایی هستن، یه گوشهی سقف یا دیوار جایی که نمیبینیش داره تار میتنه.» چه جوری توی خواب به تنهایی عنکبوتها اندیشیده بودم در حالی که در بیداری هرگز این به ذهنم نرسیده بود. فکر کردم که شباهتهای زیادی با عنکبوت دارم. هم تنها و دور از بقیه هستم، هم مدام در حال بافتن نشانههای مختلف به همدیگر برای ساختن یک معنای جدیدم. برای ساختن یک قصه از دل اینهمه ثانیههای بیمعنا و درگذر.
بعد فکر کردم که عاشقها هم خیلی شبیه عنکبوتها هستند، در تنهایی و دور از بقیه از معشوقشان تصویری میسازند، انگار که معشوق را میاندازند در میان شبکههای معنایی که مغز خودشان تا به حال ساخته، این کار را نمیکنند که معشوق را از بین ببرند آنها میخواهند این آدم را بگذارند میان تجربههای دریافت شدهی خودشان از جهان که درکش کنند که پیوندش بدهند به زندگی خودشان و اینجا یک اتفاق عجیبی میافتد، معشوق در این دام گیر میکند، او مدام تقلا میکند از این دام و شبکهی معنایی خودش را بکشد بیرون و بگوید که نه من این نیستم. ولی عاشق بیچاره بیشتر تار میتند که معشوق را نگه دارد، او چارهی دیگری ندارد. جور دیگری جهان را درک نکرده است. شبکهی معنایی دیگری نداشته. با همین دنیای چسبندهی تارهایش است که میتواند وجود یک غریبه را در خانهاش هضم کند. اگر سم عاشق اثر کند معشوق سر جایش میماند و بیحس میشود. میپذیرد که به این تصویر تن بدهد. که خودش را در جهان عنکبوت عاشق بشناسد، که نشانههایش را دریافت کند، که به این موجودیت تازه عادت کند. اما اگر عنکبوت طعمهای بزرگتر شکار کند که هیچ رقمه با تصویر جدید کنار نیاید فرار میکند و خانهی عنکبوت را خراب میکند. شاید همین هم میشود که بعضی عشقها دوام میآورند و بعضیها آدم را خانه خراب و زخمی میکنند. کدام طعمه عاقبت این شبکهی معنایی را میپذیرد و تسلیم میشود، لابد همانی که خودش هم عاشق شده است، شاید عاشق همان تصویری که عاشق از او دریافت کرده.