Melinofski·۱ ماه پیشارزش جنگیدن داشت...دور میشم از این شهر...من با دستهایی شکسته و چشمهایی که تار میدیدن، روی زانوهای زخمیم بلند شده بودم تا به جای جفتمون برات بجنگم، اما نمی…
Melinofski·۱ ماه پیشمن یک نورپاره ام!همیشه چیزی در درونم به دنبال دلیل زیستنم بود. نقشه راهی را میخواستم که راه من باشه.برای من باشه،حال من و خوب کنه،زندگی را برای خود من قشنگ…