مرجان امجد·۴ ماه پیشسخت ترین کار، کار در معدن نیستهرجا میرسم، اول سقف رو نگاه میکنم.مهمونی هم که باشه، چراغا رو میشمرم… بعد چشمقرمزا رو. دوربینا رو می گم.دو تا که باشه، زاویه مرده نداره…
مرجان امجد·۴ ماه پیشسه بار سمت راست، سه بار سمت چپلطفا افراد حساس و خواننده های کمتر از ۱۸ سال، این متن رو نخونند. من خواستم یک روز کاری یک شغل خاص رو تعریف کنم.شاید تلنگری باشد برای همه ما
مرجان امجد·۴ ماه پیششماره ۳۲جانبازی که در طول جنگ دچار اختلالات مغزی شده ، با پیدا کردن یکفشنگ در پالتویی که نمیداند برای کیست، دوباره در ذهنش وارد فضای جنگ میشود…
مرجان امجددرطبقه زیرشیروونی·۵ ماه پیشمَردی از جنسِ خِرَد و نورهمانطور که در متن «از غم تا قلم» نوشتم، کلاس نویسندگی را در اینستاگرام دیدم و ثبت نام کردم که از حمید بنویسم. متنزیر،تشکری است از استادم.
مرجان امجد·۵ ماه پیشمَرثیهای بَرایِ خاکمرثیه ای برای خاک، یک متن سورئال است که با استفاده از تکنیک حلول و ترکیب وَندها « پیشوند، میانوند، پسوند»، روایتگر دو مرگ جانسوز است.
مرجان امجد·۵ ماه پیشعروسِ قَناتداستان در مورد یک خرافه و رسم است که در مناطق کویری، انجام میشده. به وقت خشکسالی، برای قنات عروس می گرفتند. و این داستان در مورد نازگل است
مرجان امجد·۵ ماه پیشتابلویِ آبی، خاطراتِ سفیدبعد از فوت مادرم، برادرم که با او زندگی می کرد، تصمیمگرفت به خانه دیگری برود. کوچه ای که خانه در آن بود، سوژه داستان است.
مرجان امجد·۵ ماه پیشاز غم تا قلمبعد از فوت برادرم، با غمِ بزرگی درونم روبهرو بودم. از آنجا که اهل بیانِ شفاهیِ غصه هایم نیستم، تصمیم گرفتم از غُصه هایم، قِصه بسازم.خیلی ا…