قبل شروع: این متن هم در راستای اون برنامه اعلامی و در ادامه این متن نوشته شده. به این نتیجه رسیدم که یه متن دیگه هم لازمه.
و به تلگرام هم سر بزنید: hekmatmotlagh
قبل از اینکه بگم الان باید چه کنیم، باید در مورد یه مسأله صحبت کنم.
در دو متن قبلی، یعنی این و این، دلایل گریزانبودن نسل جدید از خانواده رو بیان کردم. اما ادعام این نیست که اینها تنها دلایل این پدیده اجتماعیاند. یکی از دوستان به درستی اشاره کردند که این پدیده میتونه ریشههای دیگهای هم داشته باشه و حتی ممکنه پژوهشهایی هم در موردشون صورت گرفته باشه. ممکنه جامعه علمی در مورد این مسأله تحقیق کرده باشه.
این خوبه. اما پژوهشهای علمی، به خصوص در حوزه علوم انسانی، باید به درد جامعه بخورند. فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی و سایر علوم انسانی باید در خدمت حل مشکلات اجتماع باشند.
چطور؟ به این صورت که بین جامعه علمی و قوه مقننه همکاری وجود داشته باشه. جامعهشناس مشکلات اجتماعی رو ریشهیابی کنه و نتایج تحقیقاتش رو در اختیار این قوه بذاره تا وکلای ملت با وضع قوانین درست، مشکلات جامعه رو حل کنند.
در مورد مسائل زنان و خانواده این اتفاق به دلایل مختلف صورت نگرفته. شاید مهمترینش همین باشه که اون بخش از جامعه علمی که به قشر متعصب مذهبی تعلق داره (فرقی نداره تو حوزه درس خونده باشه یا تو دانشگاه)، حاضر به پذیرش واقعیات جامعه نیست. دقیقتر بگم، به دلیل ظاهربینی حاضر نیست حقیقت رو بپذیره. یعنی نگاهشون ایدئولوژیکه. این جامعه به دلیل همین نگاه ایدئولوژیک راهکارهای غلطی به قوه مقننه ارائه میده که باعث میشه وضع بدتر بشه.
مطمئنا این لایحه جدید عفاف و حجاب حاصل کار همین بخش از جامعه علمیه.
اگه جامعه علمی ما حقیقتا کار علمی میکرد، الان شاهد این نبودیم که مسأله زنان تبدیل به چنین بحرانی بشه. یعنی، اگه الان در این وضعیت قرار داریم، یکی از دلایلش اینه که در دانشگاهها و حوزههای ما کار علمی صورت نمیگیره. به زبان خمینی بگم، نه دانشگاه ما دانشگاهه و نه حوزه ما حوزه است.
برای همینه که ما به یه انقلاب فرهنگی در دانشگاه و حوزه نیاز داریم. البته، این انقلاب با انقلاب سروش فرق داره. قرار نیست کسی به خاطر عقایدش از دانشگاه اخراج بشه. شورا باید برقرار بشه.
ما هنوز شورا نداریم. در جامعه علمی ما هم در نهایت قهر و مکر حاکماند.
لازمه مثال بزنم؟
اما با توجه به اینکه اکثریت اساتید دانشگاه و حوزه با زبان خوش حاضر به شورا نمیشن، به یه جنبش از بین دانشجویان و طلاب نیاز داریم تا این اساتید رو به پای میز شورا بیارن. البته اون دسته از اساتیدی هم که مشکلی با شورا ندارن، باید به این کار کمک کنند.
حالا برسیم به اینکه در مورد مسأله خانواده چه کار کنیم.
دیدیم که ریشه بحرانی که خانواده باهاش روبرو شده، فرهنگی و قانونیه.
در ادامه این متن به قانون میپردازم و در متن بعد به فرهنگ میرسم.
قانون خانواده باید اصلاح بشه.
تفاوت اصلی زن امروز با زن زمان محمد اینه که این زن قادره مستقل از مرد برای تأمین معاش خودش تلاش کنه.
اینکه چرا این اتفاق رخ داده، برمیگرده به پیشرفتهایی که در فناوری رخ داده. این پیشرفتها باعث شده خانواده امروز دیگه کوچکترین واحد تولید و مصرف نباشه. قدیم، فرد برای گذران زندگی مجبور بود خانواده تشکیل بده. امروز فرد میتونه به تنهایی زندگیاش رو سپری کنه.
زن قدیم وابسته به مرد بود و به همین دلیل، مرد حقوق اضافی داشت.
اما زن امروز درست عین یه مرد از استقلال عمل برخورداره. و قانون جمهوری اسلامی و خود اسلام این رو به رسمیت شناخته.
زن امروز قادره به اندازه یه مرد برای جامعه ارزش اضافی تولید کنه. دقیقتر بگم، ارزش اضافی تولیدشده توسط مرد و زن امروز به لحاظ کمی و کیفی تفاوتی با هم نداره. به این دلایل حقوق اضافی مرد باید لغو بشن.
در ادامه چند مورد از اصلاحات قانونی مورد نیاز رو نام میبرم.
ادعا نمیکنم این چیزی که در ادامه میاد، کامله. معتقدم وظیفه حقوقدانان کشوره که در مورد ریز جزئیات این تغییرات بحث کنند. جامعه علمی باید در مورد این مسائل شورا کنه.
اگه در اسلام ارث و دیه زن و مرد متفاوته، به دلیل تفاوت نقش اجتماعی دو جنس و از اون مهمتر وابستگی معیشتی زن به مرد بوده.
این وابستگی امروز از بین رفته، پس ارث و دیه باید برابر بشه.
اصل خانواده تکهمسریه. اما
اینکه اسلام به مرد اجازه داده چند همسر اختیار کنه، در اصل یه تکلیف بوده.
این تکلیف ریشه در شرایط جامعه داشته:
اول، وابستگی معیشتی زن به مرد
دوم، با توجه به اینکه جامعه اسلامی درگیر جنگ بوده و اکثر کشتههای جنگ مردان هستند، طبیعتا تناسب جمعیتی زن و مرد به هم میخوره. در این شرایط، هر مرد باید سرپرستی چند زن رو بر عهده میگرفته.
حالا ادعا اینه که چندهمسری به دو دلیل باطله:
اول: امروز اون شرایط از بین رفته. به همین دلیل، مرد رو باید از اون تکلیف معاف کنیم.
دوم: اسلام چندهمسری رو به عنوان یه تکلیف برای مرد مجاز کرد. اما امروز چون شرایط عوض شده، این اجازه تبدیل شده به یه امتیاز برای مرد. طبق قانون ایران، مرد حق خیانت به خانواده رو داره اما زن نه. این عین بیعدالتی و تبعیض علیه زنه.
اینکه اسلام حق طلاق رو در اختیار مرد گذاشته، باز هم ریشه در وابستگی معیشتی زن به مرد داشته.
زن امروز از استقلال برخورداره. این زن درست عین مرد حق داره هر زمان که دلش خواست از قرارداد ازدواج خارج بشه (به این متن رجوع کنید).
البته من هم قبول دارم اجازه طلاق تا جایی که ممکنه باید سخت صادر باشه. از عیسی نقل شده که «طلاق تنها در صورت سنگدلی مجاز است». انسانی که دلش سنگ شده باشه، دیگه قادر نیست کسی رو غیر خودش دوست داشته باشه. مزخرفاتی مثل اینکه «زن تحت تاثیر احساسه و اگه حق طلاق داشته باشه، بنیان خانواده از هم میپاشه»، صرفا توجیهه برای سرکوب زن. طلاق باید سخت باشه، اما نه به این طریق که حق طلاق از زن سلب بشه.
من قبول دارم که در قانون اسلام، قوامیت مرد بر زن به معنای بردگی و اسارت زن نیست؛ اینکه مرد باید حرف آخر رو بزنه، به این معنی نیست که مرد میتونه با استبداد بر زن حکومت کنه. همینکه مرد حق نداره در مال زن دخل و تصرف کنه، به این معنیه که اسلام استقلال و آزادی زن رو به رسمیت شناخته.
اما این قوامیت هم ریشه در وابستگی معیشتی زن به مرد داشته.
امروز زن مستقله، پس قوامیت هم باید از بین بره.
در خانواده امروز، زن و مرد از طریق شورا در مورد امور مختلف خانواده تصمیم میگیرند.
و در نهایت
فکر کنم به اندازه کافی مشخص باشه که چرا خواهان لغو این قانون هستم.
قانون باید هر دو جنس رو به یکسان مسئول تأمین معاش خانواده در نظر بگیره.
البته باید بگم ادعای من این نیست که تمام زنان باید شاغل بشن. اگه زنی نخواد بیرون کار کنه، میتونه با توافق با همسرش داخل خانه بمونه و بابت کار در داخل خانه نفقه بگیره. مرد هم میتونه اگه خواست داخل خانه بمونه و نفقه بگیره.
پ.ن 1: چیز بیشتری به ذهنم نمیرسه. سوالی هست حتما مطرح کنید.
پ.ن 2: در متن بعد به اصلاحات فرهنگی میپردازم. فقط اینجا بگم که وقتی میگم اصلاح فرهنگ، منظورم این نیست که بریم دمِ درِ تک تکِ خونهها و با آگاهی بخشیدن به اعضای خانواده ازشون بخواهیم با همدیگه خوب و مودب رفتار کنند. اگه بخواهیم فرهنگ اصلاح بشه، نیاز به وضع قوانین درست داریم. پس متن بعدی هم خطاب به قوه مقننه خواهد بود.