مقدمه: هدفم از این متن اینه که مشخص کنم در زمینه حجاب چه اختلافاتی با آقای خامنهای دارم.
البته قبلا در این و این و این و این متون در مورد حجاب نوشتم، اما با توجه به اینکه در طول زمان عقایدم انسجام بیشتری پیدا کرد و حتی جاهایی تغییر کرد، به نظرم بد نیست یه بار دیگه مرورش کنم. قبل از مطالعه این متن، متون قبلی مطالعه بشه.
حکمت حجاب:
گفتم که حجاب از یه طرف، به زبان هگل، مظهرِ خارجیِ مفهوم یا مقولهِ درونیِ عفته.
اما حجاب چیزی بیشتر از ظهور عفته. حجاب یه کارکرد دیگه هم داره که متمرکز ساختن میل جنسی انسان بر یه نقطه مشخصه. جسم جنس مخالف از فرد منع میشه تا بهش حریص بشه، یعنی میل جنسیاش به اون چیزی که ازش منع شده، تعلّق بگیره.
من بیشتر از این رو قبول ندارم. برای مثال قبول ندارم برای تبلیغ حجاب روی موضوع «استحکام خانواده» یا حتی «استواری اجتماع» مانور داده بشه. گفتم که استحکام خانواده فقط و فقط به اراده و تعهّد دو طرف بستگی داره.
الان باید بگم که حجاب یه اصل مستقل از اصل عفته.
حجاب مسألهای قانونی یا عرفی:
قبلا معتقد بودم حجاب مربوط به وجدان و عرف میشه. به همین دلیل نتیجه گرفتم که قانون نباید برای زن و مرد حدّ پوشش تعیین کنه.
اما این مدت یه چیز جدید فهمیدم. قانون، عرف جامعه است. عرف در جوامع قدیمی یه کارکرد مشخّص داشته. امروز، این کارکرد توسط قانون انجام میشه. قانون، عرفیه که مکتوب شده.
پس، حجاب باید قانونی باشه.
اما ایراد قانون ما اینه که فقط به زن پرداخته. ندیدم در مورد مرد چیزی بگه. این ایراد باید برطرف بشه (البته اگه اشتباه میکنم، ممنون میشم اصلاحم کنید).
تا اینجا در مورد اصل حجاب صحبت کردم. فکر نمیکنم در مورد اصول اختلافی باشه. اما برسیم به فروع حجاب.
حجاب کامل؟
قبلا گفتم، حدّ حجاب یه حکم جزئیه و متناسب با زمان و مکان و عرف جامعه قابل تغییره.
طبیعتاً مخالف این مسأله هستم که چیزی به نام حجاب کامل داریم.
به جای حجاب کامل میشه از عنوان «حجاب لازم» استفاده کرد، یعنی حجابی که با توجه به شرایط زمان و مکان باید رعایت بشه.
حدّ حجاب بین یه حداقل و حداکثر نوسان میکنه.
اما مساله اصلی اینه که این حدّ برای زن و مرد یکسانه. نباید بین زن و مرد تمایزی قائل شد.
به نظرم قرآن هم در تعیین حدّ حجاب بین زن و مرد تمایز قائل نشده.
کافیه به لباس مرد عرب نگاه کنیم تا متوجه بشیم حدّ پوششی که قرآن برای زن تعیین کرده، هیچ فرقی با پوشش مرد نداره.
لباس سنتی مرد عرب طوریه که به غیر از صورت و کف دست و کف پا جای دیگهاش مشخص نیست. مرد عرب حتی با استفاده از دستار، موی سرش رو پنهان میکنه.
شاید این لازمه زندگی در صحرا و بیابان بوده.
نکته اینه:
قرآن باید زن رو آزاد میکرد و برای این کار، از زن خواست وقتی بیرون میره، عین یه مرد لباس بپوشه.
پس معتقدم برخلاف نظر مطهری پوشش به زن اختصاص نیافته. از زن خواسته شده عین مرد لباس بپوشه.
اما یه مساله هست. چرا قرآن در مورد پوشش مرد سکوت کرده؟
شاید چون لازم ندیده در موردش سخن بگه. البته قرآن از مرد خواسته دامنش رو حفظ کنه، اما چیز بیشتری نگفته، ولی این به این معنی نیست که مرد رو آزاد گذاشته تا هر طور خواست بچرخه.
مسلماً مرد عرب هم به لحاظ عرفی مجبور بوده نوع خاصی از پوشش رو داشته باشه. مرد عربی که در صحرا زندگی میکرده، باید خودش رو کامل در لباس پنهان میکرده. این اجبار از شرایط خاص شبه جزیره ناشی میشده.
اینکه قرآن در مورد، مثلاً، موی مرد چیزی نگفته، به این معنی نیست که مرد عرب مجاز گذاشته شده تا بدون دستار در انظار عمومی ظاهر بشه. مرد عرب احتمالاً خودش لازم میدیده که بدون دستار بیرون نیاد.
شاید قرآن به این دلیل در مورد موی مرد حرفی نزده. در نتیجه،
اینکه قرآن به زن عرب گفته اینجوری بپوش، لزوماً به این معنی نیست که این نوع پوشش، حجاب کامله.
البته بگم. اینها همه شایده. اما همین شایدها به ما نشون میده که نباید با اطمینان خاطر از حجاب کامل حرف بزنیم. شاید بهتره بیشتر تأمل کنیم.