ویرگول
ورودثبت نام
رایزن
رایزن
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

فرگشت از منظر کلام

قبل شروع: این متن در راستای این برنامه اعلامی و در ادامه این متن نوشته شده.

مقدمه:

دکتر مجید صالحی دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه هنر تهران در مقاله‌ای تحت عنوان «پیشنهاد روشی در پاسخگویی به تعارض نظریۀ تکامل داروین با اعتقادات اسلامی به استادان دروس معارف اسلامی» با هدف «ارائه و پیشنهاد روش پاسخگویی به پرسش برخی دانشجویان کلاسهاي درس معارف اسلامی درباره تعارض نظریۀ تکامل داروین با اعتقادات اسلامی به استادان محترم این دروس» به بررسی نظریه فرگشت می‌پردازد و در انتها چنین نتیجه می‌گیرد:

اینکه برخی مغرضانه یا ناآگاهانه می گویند نظریۀ تکامل داروین از نظر علمی ثابت شده و قطعی است، سخن گزافی است؛ زیرا در دفاع از نظریۀ تکامل، از نوعی استنتاج استقرایی به نام «استنتاج به قصد بهترین تبیین» بهره برده شده است؛ یعنی این نظریه در مقایسه با نظریه هاي دیگر، داده ها را بهتر تبیین می کند. پس چون استنتاج این نظریه از داده ها، استنتاج غیر قیاسی است، اثبات درستی آن ناممکن است. حتی اگر این نظریه با شواهد و داده ها کاملاً همخوان باشد، لزوماً درست نیست؛ زیرا تاریخ علم براي ما روشن می کند که توفیق تجربی یک نظریه، دلیل درستی آن نظریه نیست. از طرف دیگر، بیشتر متخصصان زیست شناسی می خواهند پارادایم تکامل را ادامه دهند و نمی کوشند آن را به محک آزمون بزنند. لذا بی چون و چرا آن را می پذیرند و پژوهشهاي خود را صرفاً در چارچوب و محدودة آن سامان می دهند.
وجود مخالفت برخی زیست شناسان و محققان با نظریۀ تکامل، با قطعیت و یقینی بودن آن سازگاري ندارد. همچنین، اینکه برخی محققان اسلامی این نظریه را پذیرفته و برخی نیز گفته اند در صورت قطعی شدن این نظریه، مناقض تعالیم اسلامی نخواهد بود، شاید آنها به اجزایی از این نظریه توجه داشته اند که با تعالیم قطعی دین مغایرتی ندارد نه به مجموعۀ نظریه. اما اگر دقت شود این مطلب روشن می شود که این نظریه کاملاً مغایر اعتقادات اسلامی است و به آن آسیب می زند. آیاتی از قرآن که بر مخلوق خدا بودن جهان، هدفداري انسان و جهان، اشرفیت انسان، از نسل آدم بودن همۀ انسانها و ... دلالت دارند، با کلّیت نظریۀ تحول گونه ها سازگاري ندارند.

ایشان در ابتدا مدعی می‌شوند نظریه فرگشت هیچگاه قابل اثبات نیست و سپس مدعی می‌شوند از آن‌جایی که این نظریه با آموزه‌های اسلامی مبنی بر هدف‌مند بودن آفرینش انسان و جهان مغایر است، باطل است.

هدف از این متن تبیین نظریه فرگشت یا تحول انواع بر مبنای کلامی است که از طریق حفظ و رفع کلام هگل و قرآن به دست می‌آید. نشان خواهم داد برخلاف تصور جناب دکتر صالحی نظریه فرگشت تعارضی با آموزه‌های قرآنی ندارد.

ابتدا توضیح مختصری در مورد چیستی فرگشت ارائه می‌دهم و سپس پاسخ شبهات جناب دکتر مجیدی را مبنی بر این‌که اثبات درستی این نظریه ناممکن است، خواهم داد و در انتها توضیح خواهم داد چرا خداباوران از این نظریه وحشت دارند. در بخش دوم این مقاله (که نیاز به متنی جدا دارد) ضرورت فرگشت را از طریق کلام اثبات خواهم کرد.

فرگشت چیست؟

فرگشت معتبرترین نظریه علمی است که توضیح می‌دهد حیات چگونه بر اثر علل داخلی و خارجی و یا غایی و مادی تحول می‌یابد و گونه‌های مختلف حیاتی زاده می‌شوند. این نظریه به طور خلاصه چنین است:

حیات واجد غایت است (حتی مادی‌گراترین دانشمندان نیز نمی‌توانند منکر این مسأله شوند. داوکینز نیز از ژن خودخواه صحبت می‌کند). این غایت آزادی است، اما از آن‌جا که لازمه آزادی حیات است، حفظ حیات نیز از دیگر غایات هر موجود زنده‌ای است.

از طرف دیگر، حیات واجد جسم نیز هست و از آن‌جا که جسم فانی است، حیات برای حفظ خود باید این جسم را بازتولید کند. این بازتولید از طریق ژن‌ها صورت می‌گیرد. ژن چیزی نیست به جز تعریف خواص و کیفیات آن موجود با استفاده از زبان ریاضی. در حقیقت، هر ژن یک رمز اطلاعاتی است (به عبارت دقیق‌تر، یک مجموعه یا توالی از نوکلئوتیدها) که مشخص می‌کند اندام‌های مختلف موجود زنده چه ساختاری داشته باشند و چه کاری انجام دهند. موجود زنده در هنگام بازتولید خویش باید این اطلاعات را بازتولید کند. اما به دلیل عدم قطعیت و احتمال و تصادفی که در ذات طبیعت و جسم و کثرت ناشی از آن نهفته است، ممکن است در هنگام بازتولید این رمزهای اطلاعاتی خطا رخ دهد. اگر چنین خطایی صورت بگیرد، رمز اطلاعاتی تغییراتی ریز خواهد کرد و این تغییر ممکن است در ساختار اندام‌های مختلف موجود زنده تغییر ایجاد کند. حال اگر این تغییر در اندام‌ها به حفظ حیات و آزادی موجود کمک کند، یا به این طریق که او را با محیط اطراف خود سازگارتر سازد و یا اینکه در رقابت با سایر موجودات زنده به او مزیت دهد و یا این‌که او را قادر سازد همکاری موثرتری با سایرین ایجاد کند، او دوام خواهد آورد و آن تغییر ژنتیک را به نسل پس از خود انتقال خواهد داد. تغییرات ریز و خرد منجر به تغییر خصوصیات یک گونه و سازگاری بیشتر آن گونه با محیط اطراف خود می‌شود. اما با تجمیع این تغییرات ریز و در درازمدت شاهد ظهور گونه‌های جدید خواهیم بود.

همان‌طور که مشخص است این نظریه برای تبیین تحول حیات و زایش گونه‌های جدید از دو علت غایی و مادی استفاده می‌کند. جهش ژنتیک تنها زمینه مادی تحول حیات است اما این تحول بدون غایت بی‌سرانجام می‌ماند؛ تصادف و احتمال و عدم قطعیت باعث جهش ژنتیک و ظهور گونه‌های جدید می‌شوند اما در نهایت این غایت حیات است که تعیین می‌کند کدام جهش‌ها و گونه‌ها باقی بمانند و کدام یک حذف شوند.

آیا فرگشت به لحاظ تجربی غیر قابل اثبات است؟

فرگشت یک نظریه علمی است و مانند هر نظریه علمی دیگری مسائلی را بی‌پاسخ می‌گذارد. شواهد قدرتمندی برای این نظریه وجود دارد. در کتاب بیولوژی کمپبل به برخی از این شواهد اشاره شده است، از جمله اینکه

  • مشاهده تحول باکتری‌هایی که در برابر آنتی‌بیوتیک مقاوم می‌شوند
  • شباهت‌های کالبدشناختی موجودات زنده
  • شواهد فسیلی

با این وجود، مسلماً چیزهایی هست که دانشمندان هنوز توضیح مناسبی در موردشان ندارند. اما آیا این به معنی بی‌اعتباری این نظریه است؟ جواب خیر است.

جناب دکتر صالحی و هم‌فکرانشان نسبت به تاریخ علم و فلسفه آن جهل دارند. این افراد اگر کمی با نظریات علمی جدید آشنا بودند، می‌دانستند نظریات علمی در طول زمان کامل می‌شوند. هیچ نظریه علمی در بدو مطرح‌شدنش قادر نیست به تمام مسائل موجود پاسخ دهد. اما استمرار و پیگیری دانشمندان در مسیر منجر به تکامل نظریه می‌شود. حتی شاید یک نظریه علمی هیچگاه نتواند به تمام مسائل پاسخ دهد اما این به معنی عدم اعتبار علمی نظریه نیست. برای مثال، پاول فایرباند در کتاب «ضد روش خود» به خوبی توضیح می‌دهد نظریه خورشیدمرکزی چگونه در طول زمان و علیرغم آن‌که شواهد بسیاری علیه آن وجود داشت، دوام آورد و بر جامعه علمی تسلط یافت:

نظریه فرگشت نیز نظریه‌ای است در حال تکامل. کسی که بخواهد همانند دکتر صالحی با بیان این‌که این نظریه اثبات نشده، از دست آن خلاص شود، در حقیقت مانند آن کبکی رفتار می‌کند که برای فرار از خطر سر خود را لای برف فرو می‎‌برد.

چرا خداباوران می‌ترسند؟

اولین دلیل، تعارض این نظریه با ظاهر قصه‌های قرآنی نیست. در قرآن قصه خلقت آدم به نحو دیگری بیان شده است. اما حقیقت آن است که این ترس ریشه در ظاهربینی این دسته از خداباوران دارد. اینان هنوز متوجه نشده‌اند که مرد عقل، به گفته مولوی، دانه معنی را می‌گیرد و کاری به پیمانه و ظاهر قصه ندارد. قرآن به گفته خود در آیه 4 ابراهیم حقایقی را متناسب با درک و فهم هر قوم بیان می‌کند. طبیعی است اگر برای بیان حقیقتی در مورد ذات انسان به قصه روی آورد (پیشتر در این متن در مورد این مسأله بیشتر توضیح‌ داده‌ام). ماجرای خلقت آدم و حوا نیز صرفا قصه‌ای است برای بیان حقیقتی در مورد ذات انسان و نباید آن را به منزله حقیقت آفرینش انسان در نظر بگیریم.

هگل در مقدمه خود بر کتاب «دایره‌المعارف علوم فلسفی» در مورد معنی و حکمت آن قصه توضیح داده است. پیشتر آن بخش از مقدمه ترجمه و در این متن منتشر شده است.

هر اندازه بیشتر به ظاهر قصص قرآنی بچسبیم و متعصبانه با نظریات علمی مخالفت کنیم، خود اسلام بیشتر آسیب می‌بیند.

اما خداباوران به یک دلیل دیگر نیز می‌ترسند. مطابق با آیات قرآن آفرینش جهان و انسان هدف‌مند است و این هدف به قول ویکی‌فقه چنین است:

قرآن کریم، از علم و یقین به عنوان برترین هدف آفرینش یاد می‌کند. در واقع پیداکردن علم و یقین و رسیدن به معرفت، هدف نهایی آفرینش انسان است. پیش از آن، عبادت جای دارد که هدف ابتدایی است. چنان که قرآن می‌فرماید، ما جنّ و انس را تنها برای عبادت آفریدیم. و در جایی دیگر می‌فرماید، خداوند را عبادت کن تا به یقین برسی. بدین سان، انسان از گذر عبادت، به یقین می‌رسد که هدف نهایی آفرینش او است. یقین، عبارت است از معرفت به ذات و صفات خداوند متعال.

مطابق با حکمت قرآن، خلقت هدف و برنامه دارد. هدف از خلقت ظهور انسان است و هدف از ظهور انسان، رسیدن این موجود به علم و معرفت و حکمت.

اما اگر به نظریه فرگشت دقت کنیم، خواهیم دید ظهور گونه‌های جدید ریشه در تصادف و احتمال و عدم قطعیت دارد. درست است که غایت حیات (یعنی، آزادی و خود حیات) در ماندن و یا از بین رفتن گونه‌های نقش دارد اما هر گونه‌ جدیدی صرفا بر مبنای تصادف و بدون برنامه پدید می‌آید. اگر فرگشت را بپذیریم باید قبول کنیم انسان بنا به تصادف پدید آمده است و اگر تصادفی ظاهر شده باشد، دیگر نمی‌توان غایتی برای او در نظر گرفت.

این مهمترین دلیل مخالفت خداباوران با نظریه فرگشت است.

ادعای نگارنده آن است که این مخالفت نیز ریشه در این مسأله دارد که این دسته از خداباوران هنوز کلام و حکمت مطلق را نمی‌شناسند. چرا که بر طبق حکمت هگل،

تصادف و عدم قطعیت ناشی از امر جسمانی در درون ضرورت ناشی از اراده امر روحانی جای دارد و ظهور تصادفی گونه‌های جدید حیوانی تضادی با اراده و برنامه الهی ندارد.

در نتیجه،

حتی اگر قبول کنیم انسان بنا به تصادف ظاهر شده است، نمی‌توان این حقیقت را رد کرد که موجود معقول غایت خلقت است.

در متن بعد، به اثبات گزاره بالا خواهم پرداخت.





حیاتفرگشتکلامحوزه بی‌خاصیتموجود زنده
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید